Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
Other Matches
crossing site
محل عبور اجباری
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
forcible
اجباری
binding
اجباری
mandatory
اجباری
bindings
اجباری
de rigueur
اجباری
forced
اجباری
strained
اجباری
obligatory
اجباری
constrained
اجباری
compulsory
اجباری
of obligation
اجباری
compulsive
اجباری
obliging
اجباری
forced oscillations
نوسانهای اجباری
levies
سربازگیری اجباری
compulsory
حرکات اجباری
forced sale
فروش اجباری
statute labour
کار اجباری
compulsury deduction
فرانشیز اجباری
compulsory hospitalization
بستری اجباری
blessing in d.
توفیق اجباری
levied
سربازگیری اجباری
conscription
خدمت اجباری
forced movement
حرکت اجباری
compulsory education
اموزش اجباری
compulsory freestyle
حرکات اجباری
prescribed exercise
حرکات اجباری
compulsory levies
مالیات اجباری
compulsory saving
پس انداز اجباری
forced saving
پس انداز اجباری
forced labor
کار اجباری
forced labour
کار اجباری
coercive
اجباری قهری
levy
سربازگیری اجباری
forced landing
فرود اجباری
compulsorily
بطور اجباری
levying
سربازگیری اجباری
juxtaposition
ارتباط اجباری
commitment
بستری کردن اجباری
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
impressment
بکار اجباری گماری
concentration camps
اردوگاه کار اجباری
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
forced page break
قطع اجباری صفحه
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
servitude
خدمت اجباری رعیتی
commitments
بستری کردن اجباری
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
forced move
حرکت اجباری شطرنج
compulsury deduction
کسر گذاری اجباری
forced convection
تبادل حرارت اجباری
forced marching
راه پیمایی اجباری
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
forced landing
فرود اجباری هواپیما
to be compulsorily insured
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
work farm
اردوی کار اجباری زندانیان
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
rivers
رودخانه
river
رودخانه
glacier
رودخانه یخ
river line
خط رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
river gravel
شن رودخانه
river clay
گل رودخانه
rever
رودخانه
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
by water
از راه رودخانه
bight
پیچ رودخانه
head stream
سرچشمه رودخانه
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
euphrates
رودخانه فرات
headwater
بالادست رودخانه
conferva
علف رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
strands
لایه رودخانه
strand
لایه رودخانه
river banks
ساحل رودخانه
river bank
ساحل رودخانه
water system
رودخانه و شعبات ان
river beds
بستر رودخانه
river bed
بستر رودخانه
river trip
مسافرت رودخانه ای
river trip
گردش رودخانه ای
stream
رودخانه ابراهه
streamed
رودخانه ابراهه
streams
رودخانه ابراهه
low water
فروکش اب رودخانه
along the river
درامتداد رودخانه
upstream
بالای رودخانه
the river karoon
رودخانه کارون
the karoon river
رودخانه کارون
potamology
مبحث رودخانه ها
riparian
ساحل رودخانه زی
ostiary
دهانه رودخانه
an open river
رودخانه باز
river line
خط ساحل رودخانه
levee
کناره رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
river profile
نیمرخ رودخانه
riverbed
بستر رودخانه
riverine
سواحل رودخانه
riverward
بطرف رودخانه
stethe
ساحل رودخانه
alpheus
رب النوع رودخانه
bayou
شاخه فرعی رودخانه
basin area
حوزه ابریز رودخانه
bank effect
اثر کناره رودخانه
span
پل زدن روی رودخانه
head water
قسمت بالادست رودخانه
spanned
پل زدن روی رودخانه
spanning
پل زدن روی رودخانه
spans
پل زدن روی رودخانه
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
upstream
بالادست جریان رودخانه
head water
بالای رودخانه بالارود
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
upstream
مخالف جریان رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
chute
شیب تند رودخانه
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
keelboat
قایق پهن رودخانه
keelboatman
کرجی بان رودخانه
naiad
حوری موجددریاچه رودخانه
levee
دیواره ساحلی رودخانه
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
river basin
ابگیر یا حوضه رودخانه
riparian
وابسته بکنار رودخانه
chutes
شیب تند رودخانه
fluviatic
پیداشده رودخانه رودخانهای
fluvial
زیست کننده در رودخانه
basin
حوزه رودخانه ابگیر
river bed level
تراز بستر رودخانه
basins
حوزه رودخانه ابگیر
styx
رودخانه عالم اسفل
riverain
ساکن ساحل رودخانه
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
river forcasting
پیش بینی جریان رودخانه
strath
بستر پهن مسیر رودخانه
to fall down the river
باجریان رودخانه حرکت کردن
to clean arives
رودخانه ایی را لاروبی کردن
haugh
زمین رسوبی کنار رودخانه
palisades
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviomarine
درست شده رودخانه ودریا
hurst
جای کم عمق در رودخانه یا دریا
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
fluviatile
نهری زندگی کننده در رودخانه
whitewater racing
مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
he put me across the river
مرا بدانسوی رودخانه برد
detritus
مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
navigation river
رودخانه قابل کشتی رانی
palisade
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
summer bed of a river
بستر تابستانی رودخانه مسیل
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fluviometer
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fairway
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairways
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviograph
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
wharf
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
watersheds
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharves
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
camp-shedding
[پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
The teo countries are separated by this river.
این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
How long is the River Nile?
طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
watershed
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
riparian rights
حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
effective snow melt
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com