Dictiornary-Farsi | عبور از پایاب شناوری پایاب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fording	عبور از پایاب شناوری پایاب


Other Matches

downstream shell	توده پایاب خاکریز پایاب
downstream fill	توده پایاب خاکریز پایاب
wading crossing	عبور از پایاب
downstream	در پایاب
fords	پایاب
shoal	پایاب
forded	پایاب
shoals	پایاب
ford	پایاب
downstream batter	میل پایاب
downstream face	نمای پایاب
crossing site	محل پایاب
downstream shell	پشته پایاب
downstream fill	پشته پایاب
rock toe	سنگچین پایاب
trapezoidal end sill	استانه پایاب ذوذنقهای
downstream profile at crown	نیمرخ پایاب در کلید
fordability	قابلیت پایاب داشتن
deep fording	عبوراز پایاب عمیق
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
hovered	شناوری
immersion	شناوری
floatage	شناوری
wafta	شناوری
natation	شناوری
hover	شناوری
flotation	شناوری
levitation	شناوری
floating	شناوری
submergence	شناوری
floatation	شناوری
hovers	شناوری
buoyancy	شناوری
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
swim	شنا شناوری
buoyancy	خاصیت شناوری
flotage	شناوری بر روی اب
immersion heaters	گرمکن شناوری
float factor	ضریب شناوری
immersion heater	گرمکن شناوری
submersible	قابل شناوری
swims	شنا شناوری
immersion	شناوری فروبری
swimmable	قابل شناوری
center of buoyancy	مرکز تعادل شناوری
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
floating fender	زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
lifebuoy	کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys	کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
dips	اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip	اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
buoyancy	نیروی بالابر نیروی شناوری
right of way	حق عبور
crossing	عبور
transmission	عبور
toll	حق عبور
tolling	حق عبور
rights of way	حق عبور
transit	عبور
tolls	حق عبور
transmissions	عبور
alpha canis majoris	عبور
passage	عبور
transmittancy	عبور
cross-Channel	عبور
fording	عبور از اب
passages	حق عبور
passages	عبور
passage	حق عبور
road haulage	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
transmittal	عبور
transmittance	عبور
right of passage	حق عبور
thoroughfare	راه عبور
fleets	عبور سریع
fared	هزینه عبور
fleet	عبور سریع
cruises	عبور کردن
crossest	عبور کردن
fare	هزینه عبور
cruised	عبور کردن
cruise	عبور کردن
fares	هزینه عبور
cruising	عبور کردن
cross	عبور کردن
thoroughfares	راه عبور
crosser	عبور کردن
crosses	عبور کردن
faring	هزینه عبور
transit bill	اجازه عبور
transduction	انقال عبور
traject	عبور گذرگاه
trafficability	قابلیت عبور
through traffic	عبور یکسره
tessera	کلمه عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
practicableness	قابلیت عبور
penstock	مجرای عبور اب
transit bill	پروانه عبور
transit time	مدت عبور
transit time	زمان عبور
traversable	قابل عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
transmittance	مقدار عبور
transmission grating	شبکه عبور
transmission factor	ضریب عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
passavani	سند عبور
overfly	عبور کردن
crossing the line	عبور از استوا
crossing area	منطقه عبور
counter sign	اسم عبور
conge	اجازه عبور
band pass	نوار عبور
transit error	خطای عبور
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
traversed	عبور کردن
crossing the line	عبور از خط استوا
current passage	عبور جریان
deep fording	عبور از اب عمیق
oil passage	عبور روغن
laissez passer	پروانه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
fordless	غیرقابل عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
light passing	عبور نور
electron transition	عبور الکترون
traverse	عبور کردن
tolling	عوارض عبور
safe conducts	رخصت عبور
ford	محل عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
safe-conducts	رخصت عبور
trafficked	عبور و مرور
traffic	عبور و مرور
passageways	محل عبور
passageway	محل عبور
trafficking	عبور و مرور
tolls	عوارض عبور
traffics	عبور و مرور
transit	راه عبور
transit	عبور کردن
toll	عوارض عبور
safe conduct	رخصت عبور
communication	عبور اطلاعات
passage	اجازه عبور
passed	کلمه عبور
passes	کلمه عبور
pass	عبور کردن
pass	اجازه عبور
passed	اجازه عبور
pass	گذر عبور
passes	اجازه عبور
passes	گذر عبور
pass	کلمه عبور
passes	عبور کردن
passwords	اسم عبور
passages	عبور سفر
passages	راه عبور
password	اسم عبور
passage	راه عبور
passed	عبور کردن
passed	گذر عبور
passage	عبور سفر
passages	اجازه عبور
passable	قابل عبور
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
time distance	زمان عبور ستون
road time	زمان عبور از جاده
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
electron transit time	زمان عبور الکترون
way	راه عبور گذرگاه
sally port	دروازه عبور از قلعه
ship influence	تاثیر عبور کشتی
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
crossing site	محل عبور اجباری
gas port	لوله عبور گاز
gas port	محفظه عبور گاز
slotting	مجرای عبور روغن
controlled passing	عبور کنترل شده
slot	مجرای عبور روغن
password	اسم شب کلمه عبور
slots	مجرای عبور روغن
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
innocent passage	عبور بدون ضرر
transilluminate	عبور نور از یک عضو
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
passtime	زمان عبور ستون
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها