Dictiornary-Farsi | عتیقه شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
antiquarian	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
antiquary	عتیقه شناس


Search result with all words

cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
Other Matches

lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
antiques	عتیقه
antique	عتیقه
antique dealer	عتیقه فروش
antique statue	مجسمه عتیقه
relics	عتیقه یادگار
relic	عتیقه یادگار
curios	چیزغریب عتیقه
curio	چیزغریب عتیقه
pothunter	تاجر عتیقه
antique shop	فروشگاه اشیاء عتیقه
dating rugs [antique]	فرش عتیقه [قدیمی]
reliquary	محفظه عتیقه باقیمانده
reliquaries	محفظه عتیقه باقیمانده
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
bric-a-brac	[اشیا عتیقه و هنری کوچک]
Are there any antiquities here?	آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
graphologist	خط شناس
lunarian	ماه شناس
metallographer	فلز شناس
phenomenologist	پدیده شناس
philologer	زبان شناس
philologist	واژه شناس
philologist	زبان شناس
phonologist	صوت شناس
petologist	سنگ شناس
pteridologist	کرف شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
paleontologist	دیرین شناس
petrologist	سنگ شناس
phrenologist	جمجمه شناس
physiognomist	قیافه شناس
methodologist	اسلوب شناس
numismatist	مدال شناس
odontologist	دندان شناس
oenologist	باده شناس
oenologist	شراب شناس
ontologist	هستی شناس
operation decoder	عمل شناس
osteologist	استخوان شناس
orientalist	خاور شناس
ornithologist	پرنده شناس
numismatist	سکه شناس
mythologist	اسطوره شناس
microbiologist	میکرب شناس
mineralogist	معدن شناس
musicologist	موسیقی شناس
myologist	ماهیچه شناس
parasitologist	انگل شناس
mythologist	اساطیر شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
mythologist	افسانه شناس
orologist	کوه شناس
pteridologist	سرخس شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
weather wise	هوا شناس
rhythmist	سجع شناس
ideologist	ارمان شناس
aesthetician	زیبایی شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
dutiful	وفیفه شناس
astronomer	ستاره شناس
astronomers	ستاره شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
ecologist	بوم شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
ecologists	بوم شناس
neurologist	عصب شناس
cytology	یاخته شناس
insectologist	حشره شناس
crystallographer	بلور شناس
conchologist	صدف شناس
epigraphist	کتیبه شناس
climatologist	اقلیم شناس
characterologist	منش شناس
carpologist	میوه شناس
craniologist	کله شناس
cosmographer	کیهان شناس
cosmologist	کیهان شناس
decoder	رمز شناس
demographer	جمعیت شناس
cytology	سلول شناس
dendrologist	درخت شناس
duteous	گماشت شناس
craniologist	جمجمه شناس
embryologist	رویان شناس
entomologist	حشره شناس
etymologer	اشنقاق شناس
feal	وفیفه شناس
muscologist	خزه شناس
heliologist	افتاب شناس
arborist	درخت شناس
herborist	گیاه شناس
hypnologist	خواب شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
ichthyologist	ماهی شناس
iconologist	شمایل شناس
astronmer	ستاره شناس
bacteriologist	میکرب شناس
fossilist	سنگواره شناس
bryologist	خزه شناس
bibliograph	کتاب شناس
bibliographer	کتاب شناس
ethologist	کردار شناس
gemologist	گوهر شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
psychopathologist	اسیب شناس روانی
he can read the sky	ستاره شناس است
feal	نمک شناس باوفا
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
carcinology	سخت پوست شناس
environmentalists	محیط زیست شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
leal	وفیفه شناس حقشناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
pathologist	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
rocketeer	هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس