Dictiornary-Farsi | عجله دارم یا در شتاب هستم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
i am in a hurry for it	عجله دارم یا در شتاب هستم


Other Matches

I'm in a hurry.	من عجله دارم.
I'm in a hurry.	من عجله دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time .	خیلی عجله دارم
get a wiggle on <idiom>	عجله کردن با شتاب رفتن
iam impatient to go	دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i suffer from headache	سردرد دارم دچار سردرد هستم
cyclotron	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
iam proud to know him	از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him	از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
i am pushed for money	هستم
am	هستم
I'm	من هستم
we owe him for his services	خدمات او هستم
I'm your age.	من هم سن شما هستم.
I'm hungry.	من گرسنه هستم.
I'm thirsty.	من تشنه هستم.
I am sure that ...	من مطمئن هستم که ...
i feel	گرسنه هستم
iam d. to go	ارزومندرفتن هستم
i have not a dry t. on me	سر تا پا خیس هستم
i am under obligation to him	من ممنون او هستم
i own that house	من صاحب ان خانه هستم
I am certain of it.	من درباره اش مطمئن هستم.
iam in bad	خیلی در تنگی هستم
i maintain	قائل هستم به اینکه ...
Join the club!	من هم درشرایطی مشابه هستم !
Next to you I'm slim.	در مقایسه با تو من لاغر هستم.
i am under obligation to him	زیر بارمنت او هستم
I am at your disposal.	من دراختیار تان هستم
i await you	منتظر شما هستم
i a with you on that matter	من در ان موضوع با شماموافق هستم
i am at your service	در خدمت شما هستم
i pause for a reply	منتظر پاسخ هستم
i am bend on going	مصمم هستم بروم
i feel sleepy	خواب الود هستم
own a house	دارای خانهای هستم
feet dry	روی هدف هستم
hurries	عجله
snaps	عجله
unhurried	بی عجله
hasty	با عجله
unhurriedly	بی عجله
hurriedness	عجله
snap	عجله
snapped	عجله
hustle	عجله
hustled	عجله
hustling	عجله
hustles	عجله
hurry	عجله
hurrying	عجله
posted	عجله
speed	عجله
post-	عجله
post	عجله
speeding	عجله
in a hurry	در عجله
posts	عجله
forwardness	عجله
speeds	عجله
snapping	عجله
hastiness	عجله
haste	عجله
i am impatient for it	ازان بابت بیطاقت هستم
I feel like a fifth wheel.	من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
iam a for his life	برای جانش دل واپس هستم
That is my line ( field ) .	خودم این کاره هستم
i am about that	من در این خصوص دلواپس هستم
I am a strange in this town.	دراین شهر غریب هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .	با یکی از وزراء نزدیک هستم
I come from Iran . I am Iranian.	من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i owe him &	پنج لیره به او بدهکار هستم
I've been here for five days.	پنج روزه که من اینجا هستم.
precipitous	از روی عجله
get a move on <idiom>	عجله کردن
get cracking <idiom>	عجله کردن
get one's rear in gear <idiom>	عجله کردن
step on it <idiom>	عجله کردن
birr	عجله وسرعت
haste	عجله کردن
in a hurry <idiom>	عجله داشتن
in a rush <idiom>	عجله داشتن
step on the gas <idiom>	عجله کردن
hurrying	عجله کردن
hurries	عجله کردن
take your time	عجله نکن
expedience	عجله کارمهم
festinate	عجله کردن
to be under deadline pressure	عجله داشتن
to be pressed for time	عجله داشتن
in a hurried state	در حال عجله
make a hurry	عجله کنید
shuffle off	به عجله برداشتن
speeder	عجله کننده
hying	عجله کردن
stour	کشمکش عجله
hurry up	عجله کنید
to make a hurry	عجله کردن
to make haste	عجله کردن
expediency	عجله کارمهم
hold hard	عجله نکنید
hie	عجله کردن
hotfoot	عجله کردن
busk	عجله کردن
busked	عجله کردن
busks	عجله کردن
busking	عجله کردن
hurry	عجله کردن
expeditious	از روی عجله
I know the area more or less .	کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
It seems I am not welcome (wanted) here.	مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I'll be happy to help [assist] you.	من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I agree with you completely.	من کاملا با نظر شما موافق هستم.
i am not made of salt	مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I am your humble servant . I defer to you .	من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I have done my homework. I know how to cope .	من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am the bread winner of the family .	نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply.	من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I am very orderly and systematic in my work .	درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
i wrote as neatly as he did	من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'm full.	من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .	همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I'm looking forward to seeing you again.	منتظر دیدار دوباره شما هستم.
make a beeline for something <idiom>	با عجله به جایی رفتن
Why all this rush ?	عجله ات برای چیست ؟
he is in a hurry to go	عجله دارد برفتن
Hurry up !Step on it ! Come on!	یا الله عجله نکن !
one-two <idiom>	عجله کار شیطونه
sketchy	از روی عجله ناقص
sketchier	از روی عجله ناقص
sketchiest	از روی عجله ناقص
snatchy	با عجله انجام شده
sketchily	از روی عجله ناقص
I have a carton of cigarettes	من یک ... دارم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.	سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadied	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat	چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
I am prepared for any eventuality.	برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
My only problem is money .	تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I'm really looking forward to the weekend.	من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
No one sent me, I am here on my own account.	هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadies	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
rushed	حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station.	با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
Come on, shake a leg!	عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
rush	حمله کردن هجوم با عجله
take one's time <idiom>	انجام کاری بدون عجله
to shake a leg <idiom>	عجله کردن [اصطلاح روزمره]
throw together <idiom>	عجله داشتن ومراقب نبودن
slap together <idiom>	به عجله وبی مراقبت واداشتن
jotting	چیزیکه با عجله نوشته شده
rushing	حمله کردن هجوم با عجله
my a is 0 years	من 04سال دارم
own a house	خانهای دارم
I have a headache.	من سر درد دارم.
I have a question.	من یک سئوال دارم.
I need my e	من دوست دارم
i maintain	عقیده دارم که ...
I agree.	قبول دارم.
i intend to stay here	خیال دارم که ...
i wish to stay here	میل دارم ...
it is in my recollection	یاد دارم
I'm in doubt about it.	من بهش شک دارم.
I have tobacco.	من یک توتون دارم.
I am standing by you . I am right behind you .	هوایت را دارم
close the door please	خواهش دارم
I want to have a word with you . I want you .	کارت دارم
I'm old enough to take care of myself.	من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon.	من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened.	خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
There is no hurry , there is plenty of time .	عجله نکنید وقت زیاد داریم
spot checks	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
I'll get there when I get there. <proverb>	حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
Get a move on!	یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
to decamp	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
over hasty	پر شتاب
in a hurry	در شتاب
speeds	شتاب
unhurriedly	بی شتاب
accelerators	شتاب
hustle	شتاب
hustled	شتاب
hustles	شتاب
hustling	شتاب
expedience	شتاب
pelts	شتاب
unhurried	بی شتاب
hastiness	شتاب
speeding	شتاب
precipitation	شتاب
haste	شتاب
speed	شتاب
pelt	شتاب
hie thee	شتاب کن
pelted	شتاب