Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
get a wiggle on
<idiom>
عجله کردن با شتاب رفتن
Other Matches
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
make a beeline for something
<idiom>
با عجله به جایی رفتن
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
hurries
عجله کردن
hurrying
عجله کردن
to make haste
عجله کردن
get cracking
<idiom>
عجله کردن
haste
عجله کردن
to make a hurry
عجله کردن
busked
عجله کردن
busk
عجله کردن
hotfoot
عجله کردن
hurry
عجله کردن
step on the gas
<idiom>
عجله کردن
hying
عجله کردن
step on it
<idiom>
عجله کردن
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
busks
عجله کردن
busking
عجله کردن
hie
عجله کردن
festinate
عجله کردن
get a move on
<idiom>
عجله کردن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
to shake a leg
<idiom>
عجله کردن
[اصطلاح روزمره]
rush
حمله کردن هجوم با عجله
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
to decamp
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to skive off early
[British English]
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
hurrying
شتاب کردن
hying
شتاب کردن
whirry
شتاب کردن
to look sharp
شتاب کردن
hurry
شتاب کردن
hurries
شتاب کردن
hie
شتاب کردن
to make haste
شتاب کردن
skeet
شتاب کردن
to make a hurry
شتاب کردن
skelp
شتاب کردن
to come along
شتاب کردن
make a push
شتاب کردن
skelpit
شتاب کردن
pelts
شتاب کردن ضربه
pelt
شتاب کردن ضربه
pelted
شتاب کردن ضربه
to polish off
با شتاب پرداخت کردن
to touch off
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make a push
کوشش کردن عجله کردن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to huddle up a piece of work
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
To quibble and equivocate.
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out
<idiom>
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
speeds
عجله
forwardness
عجله
post-
عجله
speeding
عجله
hasty
با عجله
hastiness
عجله
in a hurry
در عجله
hurriedness
عجله
post
عجله
snap
عجله
hurry
عجله
posted
عجله
unhurried
بی عجله
speed
عجله
hurrying
عجله
snaps
عجله
posts
عجله
snapping
عجله
haste
عجله
hustle
عجله
hurries
عجله
hustled
عجله
snapped
عجله
hustles
عجله
hustling
عجله
unhurriedly
بی عجله
expeditious
از روی عجله
precipitous
از روی عجله
expediency
عجله کارمهم
shuffle off
به عجله برداشتن
hurry up
عجله کنید
expedience
عجله کارمهم
speeder
عجله کننده
hold hard
عجله نکنید
in a hurried state
در حال عجله
stour
کشمکش عجله
to be under deadline pressure
عجله داشتن
to be pressed for time
عجله داشتن
I'm in a hurry.
من عجله دارم
take your time
عجله نکن
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
in a rush
<idiom>
عجله داشتن
birr
عجله وسرعت
in a hurry
<idiom>
عجله داشتن
make a hurry
عجله کنید
slant
کج رفتن کج کردن
slanted
کج رفتن کج کردن
slants
کج رفتن کج کردن
sketchier
از روی عجله ناقص
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
sketchiest
از روی عجله ناقص
sketchily
از روی عجله ناقص
sketchy
از روی عجله ناقص
one-two
<idiom>
عجله کار شیطونه
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
Why all this rush ?
عجله ات برای چیست ؟
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
snatchy
با عجله انجام شده
to start
[for]
شروع کردن رفتن
[به]
to take a walk
گردش کردن یا رفتن
mopping up
پاک کردن رفتن
Come on, shake a leg!
عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
jotting
چیزیکه با عجله نوشته شده
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
throw together
<idiom>
عجله داشتن ومراقب نبودن
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
get off
روانه کردن عقب رفتن از
set on
پیش رفتن حمله کردن
to go on
جلوتر رفتن سلوک کردن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
to push off
شروع کردن بیرون رفتن
get on
پیش رفتن کار کردن
cabbage
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
کش رفتن رشد پیدا کردن
pierce
رخنه کردن فرو رفتن
walk
گردش کردن پیاده رفتن
walked
گردش کردن پیاده رفتن
pierces
رخنه کردن فرو رفتن
walks
گردش کردن پیاده رفتن
ducks
زیر اب رفتن غوض کردن
duck
زیر اب رفتن غوض کردن
ducked
زیر اب رفتن غوض کردن
duckings
زیر اب رفتن غوض کردن
There is no hurry , there is plenty of time .
عجله نکنید وقت زیاد داریم
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
Get a move on!
یکخورده عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
at leisure
بی شتاب
pelt
شتاب
speeding
شتاب
haste
شتاب
hustle
شتاب
over hasty
پر شتاب
pelted
شتاب
pelts
شتاب
cursoriness
شتاب
hustles
شتاب
at full lick
با شتاب
acceleration lane
خط شتاب
expedience
شتاب
hustled
شتاب
unhurriedly
بی شتاب
hustling
شتاب
speeds
شتاب
speed
شتاب
unhurried
بی شتاب
acceleration
شتاب
hie thee
شتاب کن
precipitation
شتاب
in a hurry
در شتاب
accelerator
شتاب
hastiness
شتاب
expediency
شتاب
accelerators
شتاب
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
waste
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
to go places
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
drifts
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifted
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drift
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
acceleration of free fall
شتاب گرانی
speeds
میزان شتاب
speeds
شتاب حرکت
initial acceleration
شتاب اولیه
accelerated particle
ذره با شتاب
dispatches
کشتن شتاب
accelerating electrode
الکترود شتاب ده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com