English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
character عدد صحیح خصوصیت
characters عدد صحیح خصوصیت
Other Matches
Hear hear! صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
typicalness خصوصیت
intimacy خصوصیت
characteristic خصوصیت
characteristically خصوصیت
characteristic feature خصوصیت
typicality خصوصیت
feature مهمترین خصوصیت
qualities وجود خصوصیت
cutting property خصوصیت برش
featured مهمترین خصوصیت
featuring مهمترین خصوصیت
quality وجود خصوصیت
features مهمترین خصوصیت
rational number عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
source خصوصیت برخی bridge ها که
outline خصوصیت اصلی چیزی
outlined خصوصیت اصلی چیزی
outlines خصوصیت اصلی چیزی
outlining خصوصیت اصلی چیزی
strains صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
multidimensional دارای خصوصیت چند بعدی
prime خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
primed خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
primes خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
history خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
histories خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
selectable کارایی یا خصوصیت یک وسیله که توسط کاربر قابل انتخاب است
low power standby خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
microspacing خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
intercharacter spacing خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد
dips خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
mouses خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
dip خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
mouse خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
letter quality printing خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
autosync خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
indecorous نا صحیح
in order صحیح
i see ها! صحیح !
simon pure صحیح
right صحیح
well advised صحیح
righting صحیح
valid صحیح
righted صحیح
fea صحیح
judiciously صحیح
authentical صحیح
corrects صحیح
all right صحیح
correcting صحیح
correct صحیح
proper صحیح
accurate [correct] <adj.> صحیح
Quite [so] ! صحیح!
good صحیح
accurate صحیح
integers صحیح
integer صحیح
exacts صحیح
integral صحیح
authentic صحیح
proper <adj.> صحیح
real <adj.> صحیح
true <adj.> صحیح
correct <adj.> صحیح
exact صحیح
exacted صحیح
exact <adj.> صحیح
incorrupt صحیح و بی عیب
eugenic صحیح النسب
genuine tradition حدیث صحیح
considered با اندیشه صحیح
authentic document سند صحیح
integral number عدد صحیح
homozygote صحیح النسب
integer variable متغیر صحیح
indue order به ترتیب صحیح
integer number عدد صحیح
tidily <adv.> بصورت صحیح
justly <adv.> بصورت صحیح
duly <adv.> بصورت صحیح
correctly <adv.> بصورت صحیح
aright <adv.> بصورت صحیح
rightly <adv.> بطور صحیح
rightfully <adv.> بطور صحیح
properly <adv.> بطور صحیح
justly <adv.> بطور صحیح
properly <adv.> بصورت صحیح
rightfully <adv.> بصورت صحیح
neatly <adv.> بصورت صحیح
orderly <adv.> بطور صحیح
tidily <adv.> بطور صحیح
neatly <adv.> بطور صحیح
rightly <adv.> بصورت صحیح
duly <adv.> بطور صحیح
correctly <adv.> بطور صحیح
aright <adv.> بطور صحیح
spot-on دقیقا صحیح
valid transaction معامله صحیح
valid contract عقد صحیح
true complement مکمل صحیح
the ticket کار صحیح
safe and sound صحیح وتندرست
that is right صحیح است
right you are صحیح است
proper fraction کسر صحیح
orderly <adv.> بصورت صحیح
up front <idiom> روراست ،صحیح
to be proper for صحیح بودن
ok صحیح است
integers عدد صحیح
affirmative صحیح است
whole number عدد صحیح
righting درست صحیح
drills روش صحیح
drill روش صحیح
A correct answer. جواب صحیح
truest خالصانه صحیح
whole numbers عدد صحیح
rightly بطور صحیح
exact صحیح عین
exacted صحیح عین
drilled روش صحیح
exacts صحیح عین
right درست صحیح
roundest عدد صحیح
round عدد صحیح
truer خالصانه صحیح
righted به طور صحیح حق
integer عدد صحیح
righting به طور صحیح حق
okay صحیح است
true خالصانه صحیح
righted درست صحیح
right به طور صحیح حق
positive integer عدد صحیح مثبت
duly <adv.> بطور درست و صحیح
half integer number عدد نیم صحیح
correctly <adv.> بطور درست و صحیح
authority منبع صحیح و موثق
impolitic مخالف رویه صحیح
levelheaded دارای قضاوت صحیح
aright <adv.> بطور درست و صحیح
correctly بطور درست و صحیح
In perfect condition (shape). کاملا" صحیح وسالم
to do right کار صحیح کردن
right oh! صحیح است بچشم
systemoless فاقد سیستم صحیح
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
integer عدد صحیح [ریاضی]
whole number عدد صحیح [ریاضی]
whole numbers اعدد صحیح [ریاضی]
hit the nail on the head <idiom> یافتن انتخاب صحیح
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
wronging پیام صحیح نیست
cardinals عدد صحیح مثبت
cardinal عدد صحیح مثبت
wrong پیام صحیح نیست
common sense قضاوت صحیح حس عام
safe صحیح اطمینان بخش
safer صحیح اطمینان بخش
safes صحیح اطمینان بخش
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
off بیموقع غیر صحیح
safest صحیح اطمینان بخش
wrongs پیام صحیح نیست
due process of the law تشریفات صحیح قانونی
rightly <adv.> بطور درست و صحیح
soundly بطور صحیح و سالم
justly <adv.> بطور درست و صحیح
rounded بصورت عدد صحیح
integer programming برنامه سازی صحیح
compos mentis دارای مشاعر صحیح
properly <adv.> بطور درست و صحیح
rightfully <adv.> بطور درست و صحیح
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
the right way to do a thing صحیح برای کردن کاری
terminating decimal کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
alright بسیار خوب صحیح است
proper decimal fraction کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
come to one's senses <idiom> شروع به فکر صحیح کردن
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
unsigned integer عدد صحیح بدون علامت
misinform اطلاع غیر صحیح دادن
legitimately به طور مشروع یا قانونی صحیح
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
positive integer عدد صحیح مثبت [ریاضی]
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
grammars قوانین استفاده صحیح از زمان
misinformed اطلاع غیر صحیح دادن
grammar قوانین استفاده صحیح از زمان
misinforming اطلاع غیر صحیح دادن
misinforms اطلاع غیر صحیح دادن
slugfest بوکس بدون تاکتیک صحیح
sounding in damages دعوی خسارت صحیح و محکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com