Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 99 (6 milliseconds)
English	Persian
aberration	عدم انطباق کانونی
Other Matches
focusing	کانونی
trifocal	سه کانونی
focal	کانونی
bundle	کانونی کردن
major axis	محور کانونی
bundling	کانونی کردن
focal length	طول کانونی
bundles	کانونی کردن
tunnel vision	بینایی کانونی
focal plane	صفحه کانونی
focal distance	فاصله کانونی
focal length	فاصله کانونی
focus	فاصله کانونی
focal epilepsy	صرع کانونی
focused	فاصله کانونی
focuses	فاصله کانونی
f. distance or length	فاصله کانونی
focussed	فاصله کانونی
focusses	فاصله کانونی
focal plane	افق کانونی
focussing	فاصله کانونی
relative aperture	ضریب کانونی عدسی
relative aperture	نسبت فاصله کانونی
bifocal	دو دید عینک دو کانونی
bifocals	دو دید عینک دو کانونی
focussed	کانونی شدن کانون
focuses	کانونی شدن کانون
focussing	کانونی شدن کانون
vergency	عکس فاصله کانونی
focusses	کانونی شدن کانون
focused	کانونی شدن کانون
focus	کانونی شدن کانون
focal length	فاصله کانونی دوربین یاعدسی
calibrated focal lenght	فاصله کانونی تنظیم شده
trifocal	دارای سه فاصله کانونی ومرکزی
conformity	انطباق
adaptations	انطباق
adaption	انطباق
coincidences	انطباق
coincidence	انطباق
accommodations	انطباق
accommodation	انطباق
self identity	انطباق
superposition	انطباق
adaptation	انطباق
center	کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
visual adaptation	انطباق دیداری
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
goodness of fit	میزان انطباق
social adaptiveness	انطباق اجتماعی
superposable	قابل انطباق
synchrony	انطباق تقارن
sensory adaptation	انطباق حسی
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
superimposable	انطباق پذیر
matching stub	مفتول انطباق
unadapted	انطباق نایافته
light adaptation	انطباق با روشنایی
adaptation time	زمان انطباق
adjustability	درجه انطباق
adaptometer	انطباق سنج
suit	تعقیب انطباق
adaptation syndrome	نشانگان انطباق
adaptation level	سطح انطباق
absolute accommodation	انطباق مطلق
adaptability	قابلیت انطباق
adaptability	انطباق پذیری
coincidences	اقتران انطباق
coincidence	اقتران انطباق
brightness adaptation	انطباق با درخشندگی
alignments	تنظیم انطباق
dark adaptation	انطباق با تاریکی
coincident current	با انطباق جریان
suited	تعقیب انطباق
alignment	تنظیم انطباق
suits	تعقیب انطباق
decency	انطباق بامورد
adaptable	انطباق پذیر
synchronising	انطباق زمانی داشتن
synchronises	انطباق زمانی داشتن
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق
synchronised	انطباق زمانی داشتن
synchronize	انطباق زمانی داشتن
synchronizes	انطباق زمانی داشتن
sovietization	انطباق با رژیم شوروی
general adaptation syndrome	نشانگان انطباق عمومی
associable	معاشرتی انطباق پذیر
parallax	اختلاف منظر انطباق
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
coincidence adjustment	تعیین مسافت به وسیله انطباق
self adjustment	انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
compatability	قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
formalization	انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau	شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism	اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
rationalization	انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
forward overlap	پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com