Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (9 milliseconds)
English
Persian
maladjustment
عدم تطبیق
maladjustments
عدم تطبیق
Search result with all words
alignment
تطبیق دادن
alignments
تطبیق دادن
tallied
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن مطابق بودن
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
concordance
تطبیق نامه
concordances
تطبیق نامه
collation
تطبیق
collation
تطبیق دستخط ها
collations
تطبیق
collations
تطبیق دستخط ها
orient
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
روانه کردن تطبیق دادن
orients
روانه کردن تطبیق دادن
align
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns
تنظیم کردن تطبیق کردن
verification
وارسی تطبیق
adjustment
تطبیق
adjustments
تنظیم تطبیق
adjustments
تطبیق
check
تطبیق کردن
check
تطبیق
checked
تطبیق کردن
checked
تطبیق
checks
تطبیق کردن
checks
تطبیق
sliding scale
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scales
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
confirmation
تطبیق
matched
تطبیق یافته
adjust
تطبیق دادن
adjusting
تطبیق دادن
adjusts
تطبیق دادن
accommodating
تطبیق
irreconcilable
غیر قابل تطبیق
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
identification
تطبیق تمیز
match
تطبیق تطابق
match
تطبیق
matches
تطبیق تطابق
matches
تطبیق
accommodate
تطبیق نمودن
accommodate
تطبیق دادن
accommodated
تطبیق نمودن
accommodated
تطبیق دادن
accommodates
تطبیق نمودن
accommodates
تطبیق دادن
reconcile
تطبیق کردن
reconciles
تطبیق کردن
reconciling
تطبیق کردن
inapplicable
تطبیق نکردنی
conform
تطبیق کردن
conformed
تطبیق کردن
conforming
تطبیق کردن
conforms
تطبیق کردن
coincidence
تطبیق برخورد
coincidences
تطبیق برخورد
versatile
چندسو گرد تطبیق پذیر
comparison
تطبیق سنجش
comparison
تطبیق
comparisons
تطبیق سنجش
comparisons
تطبیق
adapters
تطبیق دهنده ماسوره
adaptor
تطبیق دهنده ماسوره
adaptors
تطبیق دهنده ماسوره
gibes
تطبیق کردن
jibe
تطبیق کردن
jibed
تطبیق کردن
jibes
تطبیق کردن
jibing
تطبیق کردن
adaptation
تطبیق اقتباس
adaptation
تطبیق
adaptations
تطبیق اقتباس
adaptations
تطبیق
harmonies
تطبیق
harmony
تطبیق
accommodation
تطبیق موافقت
accommodations
تطبیق موافقت
adjustable
قابل تطبیق
matching
تطبیق
adapted
تطبیق شده
accomodate
تطبیق کردن
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
acoustic coupler
تطبیق دهنده صوتی
adaptation kit
جعبه ابزار تطبیق
adaptation kit
جعبه وسایل تطبیق دهنده
adapter
تطبیق کننده
adapter
تطبیق دهنده
adapter arbor
میله تطبیق دهنده
adapter bearing
یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards
برد تطبیق دهنده
Other Matches
conformation
تطبیق
certificate of compliance
گواهی تطبیق
adaption
تطبیق اقتباس
adjusability
قابلیت تطبیق
fire coordination
تطبیق اتش
fire support coordination
تطبیق اتش
reconcilement
التیام تطبیق
stock adjustment
تطبیق موجودی
template matching
تطبیق الگوها
versatility
تطبیق پذیری
compare with
تطبیق کردن
coordinator
تطبیق کننده
completeness check
تطبیق کامل
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
adapter flange
فلانژ تطبیق دهنده
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
adapter sleeve
پوسته تطبیق دهنده
adapter toolholder
ابزارگیر تطبیق دهنده
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
inapplicability
عدم تناسب یا تطبیق
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
adaptive
قابل تطبیق توافقی
fire support coordinator
تطبیق دهنده اتشها
idealization
تطبیق یا تطابق با تصور
channel adapter
تطبیق دهنده کانال
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
impedance comparator
تطبیق دهنده امپدانس
reconcilability
التیام پذیری قابلیت تطبیق
to align oneself with somebody
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
harmonist
موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
fire coordination
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
antivignetting filter
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
fire support coordination
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com