Dictiornary-Farsi | عدم هم اهنگی عدم توافق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
disharmony	عدم هم اهنگی عدم توافق


Search result with all words

disaccord	عدم توافق عدم هم اهنگی
Other Matches

We have agreed in princeple .	درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement	تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
accorded	هم اهنگی
harmony	هم اهنگی
harmonies	هم اهنگی
monotony	یک اهنگی
unison	هم اهنگی
accords	هم اهنگی
synchrony	هم اهنگی
cadence	هم اهنگی
equisonance	هم اهنگی
concent	هم اهنگی
conconancy	هم اهنگی
consonance	هم اهنگی
cadences	هم اهنگی
coordination	هم اهنگی
melodiousness	خوش اهنگی
musicality	خوش اهنگی
unisonance	هم اهنگی هم کوکی
musicalness	خوش اهنگی
tone language	زبانهای اهنگی
incoordination	فقدان هم اهنگی
cooridnation	موزونی هم اهنگی
disconformity	عدم هم اهنگی
discordance	عدم هم اهنگی
tonics	صدایی اهنگی
tonic	صدایی اهنگی
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
tone dialing	شماره گیری اهنگی
syntax	هم اهنگی قسمتهای مختلف
euphony	خوش اهنگی کلمات
eurythmy	هم اهنگی و تقارن ساختمان
untune	فاقد هم اهنگی کردن
disconcert	عدم هم اهنگی داشتن
disconcerted	عدم هم اهنگی داشتن
disconcerts	عدم هم اهنگی داشتن
eurhythmy	هم اهنگی و تقارن ساختمان
to play a tune	اهنگی را ساز زدن
harmonometer	الت سنجش هم اهنگی صداها
concert	انجمن ساز واواز هم اهنگی
concerts	انجمن ساز واواز هم اهنگی
atonal	دارای عدم هم اهنگی وتوازن
musette	اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
diatonic	وابسته به مقیاس کلیدهشت اهنگی در هر اکتاو
toneme	لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
internal telecommunications unions	یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
agreements	توافق
conciliation	توافق
accords	توافق
agreement	توافق
consistency	توافق
adaptations	توافق
adaptation	توافق
accorded	توافق
concert	توافق
accord	توافق
commensurableness	توافق
concent	توافق
consented	توافق
consenting	توافق
concord	توافق
accommodations	توافق
accommodation	توافق
consents	توافق
band	توافق
bands	توافق
keeping	توافق
concerts	توافق
commensurability	توافق
analogy	توافق
coincidences	توافق
coincidence	توافق
consent	توافق
analogies	توافق
settlements	توافق
rapport	توافق
to come to an understanding	توافق
maladapted	بی توافق
settlement	توافق
concurrence	توافق
give-and-take	آماده به توافق
plea agreement	توافق مدافعه
correspondence principle	اصل توافق
compromiser	توافق کار
reach an agreement	به توافق رسیدن
conconancy	توافق صدا
concordat	توافق دوستانه
conformable	قابل توافق
conformation	سازش توافق
consistence	توافق سازگاری
collective agreement	توافق جمعی
disconformity	عدم توافق
consonance	توافق صدا
basic agreement	توافق اولیه
discordance	عدم توافق
dissidence	عدم توافق
maladaptation	عدم توافق
inharmoniousness	عدم توافق
inconsonantly	باعدم توافق
harmonometer	توافق سنج
his painting lacked repose	نقاشی وی توافق
mutual agreement	توافق طرفین
reciprocal agreement	توافق دو جانبه
speaking with prosecutor	توافق باشاکی
master agreement	توافق اولیه
unilateral agreement	توافق یک جانبه
skeleton agreement	توافق اولیه
outline agreement	توافق اولیه
synesis	توافق معانی
frame agreement	توافق اولیه
inadaptable	توافق ندادنی
maladjustment	عدم توافق
disagreement	عدم توافق
modus vivendi	توافق موقت
consensus	توافق عام
disparity	عدم توافق
adaptable	قابل توافق
disparities	عدم توافق
maladjusted	بی توافق دژسازگار
deals	توافق تجاری
deal	توافق تجاری
consistency	توافق سازگاری
adaptations	توافق سازش
adaptability	توافق سازگاری
breach	خطای رد یک توافق
breached	خطای رد یک توافق
breaches	خطای رد یک توافق
maladjustments	عدم توافق
disagreements	عدم توافق
adhesion	همبستگی توافق
arbitration agreement	توافق بر حکمیت
adaptiveness	قوه توافق
agreement of arguments	توافق نشانوندها
adaptation	توافق سازش
agreement coefficient	ضریب توافق
accordance	وفق توافق
understandings	توافق تظر
adaption	توافق سازش
adaptableness	قابلیت توافق
accompt	سازگاری توافق
understanding	توافق تظر
approves	توافق در مورد چیزی
master agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
plea bargain	توافق مدافعه [حقوق]
approve	توافق در مورد چیزی
variance	مغایرت عدم توافق
basic agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
compromises	توافق مصالحه کردن
compromising	توافق مصالحه کردن
compromise	توافق مصالحه کردن
meet someone half-way <idiom>	به توافق رسیدن با کسی
approving	توافق در مورد چیزی
inconsonance	عدم توافق ناهماهنگی
adaptability	قابلیت توافق و سازش
agreement	معاهده و مقاطعهء توافق
agreements	معاهده و مقاطعهء توافق
discordantly	از روی عدم توافق
consensus	توافق ورضایت عمومی
settlement	حل و فصل توافق بنگاه
odds	عدم توافق مغایرت
abidance	رفتار برطبق توافق
conventionalization	توافق با ایین و رسوم
come to an agreement	توافق حاصل کردن
frame agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
outline agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
settlements	حل و فصل توافق بنگاه
approval	توافق برای استفاده از چیزی
breaks	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
out of court settlement	توافق بدون محکمه [حقوق]
to settle out of court	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
adhered	توافق داشتن متفق بودن
agreement on partial payments	توافق در پرداخت های قسطی
acclimatization	توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation	توافق بااب و هوای یک محیط
inadaptability	عدم قابلیت توافق ناسازگاری
undertakes	توافق برای انجام کاری
undertaken	توافق برای انجام کاری
undertake	توافق برای انجام کاری
collusion	توافق میان فروشندگان یک کالا
discommend	با عدم توافق چیزی گفتن
break	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
adhering	توافق داشتن متفق بودن
adheres	توافق داشتن متفق بودن
adequateness	توافق داشتن متفق بودن
adhere	توافق داشتن متفق بودن
contract note	سند مقاطعه توافق نامه
unless otherwise agreed	اگر توافق دیگری نباشد
inadaptable	غیر قابل توافق ناسازگار
to come to an agreement	یکدل شدن توافق حاصل کردن
private treaty	معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
pre	آنچه قبلا توافق شده است
arguments	بحث در باره چیزی بدون توافق
pre-	آنچه قبلا توافق شده است
agreed value policy	بیمه نامه با ارزش توافق شده
argument	بحث در باره چیزی بدون توافق
presentation layer	کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
plea deal [between Prosecution and Defense]	توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
unless otherwise agreement	مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد