English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English Persian
baton عصای افسران
batons عصای افسران
Other Matches
wardroom اطاق افسران
senior officer ارشدترین افسران
opposite numbers افسران شاغل
officer's mess نهارخوری افسران
sheep hook عصای
statem room خوابگاه افسران ناو
shoulder mark درجه سردوشی افسران
officer's mess سالن غذاخوری افسران
senior officers افسران ارشدیا بالارتبه
wardroom باشگاه افسران ناو
wardroom اطاق افسران ناو
opposite numbers افسران مشغول به کار
staff افسران صاحب منصبان
staffed افسران صاحب منصبان
staffs افسران صاحب منصبان
scepter عصای سلطنتی
pigstick عصای دکل
caduceus عصای چاووش
the rod of moses عصای موسی
the staff of old age عصای پیری
tip staff عصای سر فلزی
tipstaff عصای سرفلزی
scepters عصای سلطنتی
divining rod عصای اب یاب
crooking عصای سرکج
bamboo عصای خیزران
crooks عصای سرکج
crutches عصای زیربغل
bourdon عصای زوار
crook عصای سرکج
crutch عصای زیربغل
sceptres عصای سلطنتی
sceptre عصای سلطنتی
bamboos عصای خیزران
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
sceptered دارای عصای سلطنتی
crozier عصای اسقفی یاکشیشی
staddle عصای زیر بغل
crosier عصای اسقفی یاکشیشی
alpenstock عصای قدیمی کوهنوردی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
stilts چوب پا عصای زیر بغل
malacca cane عصای چوب خیز ران
tridentate نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
trident نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
stilt چوب پا عصای زیر بغل
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
stalag بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
caduceus [عصای بلند بالدار با دو مار بزرگ در اطرافش]
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
divining rod میله یا عصای مخصوص کشف اب ومواد معدنی درزمین
swagger cane عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com