English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English Persian
epoch عصرتاریخی حادثه تاریخی
epochs عصرتاریخی حادثه تاریخی
Other Matches
prehistorical پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
monuments لوحه تاریخی اثر تاریخی
monument لوحه تاریخی اثر تاریخی
era عهد عصرتاریخی
eras عهد عصرتاریخی
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
fortuitous event حادثه جبری حادثه تصادفی
monumental تاریخی
epochal تاریخی
historic تاریخی
historical تاریخی
historical development توسعه تاریخی
historical development سیر تاریخی
historical method روش تاریخی
historcicism مکتب تاریخی
coevality هم تاریخی معاصری
chronologic بترتیب تاریخی
heritage asset میراث تاریخی
historical dynamism پویائی تاریخی
historical process فرایند تاریخی
prehistoric ماقبل تاریخی
prehistoric پیش تاریخی
chronological بترتیب تاریخی
parachronism اشتباه تاریخی
ogygian ماقبل تاریخی
metachronism اشتباه تاریخی
metachronism لغزش تاریخی
quasi historical نیم تاریخی
historical theories نظریههای تاریخی
historical dynamism پویایی تاریخی
historical dynamism دینامیسم تاریخی
historical necessity ضرورت تاریخی
historical process پویش تاریخی
chronologic دارای تسلسل تاریخی
historical determinism جبر گرایی تاریخی
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
philologist ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
they are of no historical هیچ اهمیت تاریخی ندارد
He delivered a historic speech. نطق تاریخی یی ایراد کرد
chronogram نشان دادن سنوات تاریخی
vandalises اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
protohistory مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
vandalised اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
mundane era تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
vandalized اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
euhemerize اساس تاریخی قائل شدن برای
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
adventuress زن حادثه جو
fortuity حادثه
occurence حادثه
eventless بی حادثه
phenomenon حادثه
adventures حادثه
adventure حادثه
uneventful بی حادثه
adventurer حادثه جو
adventurers حادثه جو
outbreak حادثه
outbreaks حادثه
disaster حادثه بد
adventurous <adj.> حادثه جو
occurrence حادثه
occurrences حادثه
accident حادثه
accident حادثه
accidents : حادثه
accidents حادثه
disasters حادثه بد
events حادثه
incident حادثه
incidents حادثه
casualties حادثه
casualty حادثه
event حادثه
cromlech ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
red letter day <idiom> روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
menhir سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
security incident حادثه امنیتی
supervening event حادثه طاری
a minor incident یک حادثه جزئی
miscarriage حادثه ناگوار
episode حادثه ضمنی
accident reporting گزارش حادثه
outbreaks شروع حادثه
episodes حادثه معترضه
episodes حادثه ضمنی
episode حادثه معترضه
incidents حادثه عملیاتی
incidents حادثه ضمنی
incident حادثه عملیاتی
incident حادثه ضمنی
adventurism حادثه جویی
errant سرگردان حادثه جو
outbreak شروع حادثه
miscarriages حادثه ناگوار
misadventure حادثه ناگوار
mishaps قضا حادثه بد
misadventures حادثه ناگوار
fortuitous event حادثه قهری
due to an accident ناشی از یک حادثه
mishap قضا حادثه بد
moses antedates zoroastes موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
mischances رویداد بد حادثه ناگوار
misadventures حادثه ناگوار بدبختی
gentleman of fortune نجیب زاده حادثه جو
misadventure حادثه ناگوار بدبختی
mischance رویداد بد حادثه ناگوار
accident proof علت وقوع حادثه
occupational accident حادثه در حین کار
errantry دربدری حادثه جویی
forcemajeure حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
acts of God حادثه قهری قوه قهریه
act of God حادثه قهری قوه قهریه
accidence حادثه اصول صرف و نحو
force majeure حادثه غیر قابل پیشگیری
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
straw in the wind <idiom> نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
improbability استبعاد حادثه یا امر غیر محتمل
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
make the scene <idiom> به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
whats' up در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
odysseys قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
accumulation [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
intermezzo حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com