Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
age of mass consumption
عصر مصرف انبوه
Search result with all words
high mass consumption
مصرف انبوه
mass consumption
مصرف انبوه
Other Matches
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
clumped
انبوه
vasty
انبوه
overgrown
انبوه
mass
انبوه
tump
انبوه
clumps
انبوه
thickset
انبوه
tufty
انبوه
masses
انبوه
floccose
انبوه
heap
انبوه
thickest
انبوه
thicker
انبوه
thick
انبوه
clump
انبوه
clumpy
انبوه
agminate
انبوه
ranks
انبوه
ranked
انبوه
rank
انبوه
cluster
انبوه
aggregation
انبوه
collective
انبوه
massing
انبوه
agminated
انبوه
lot
انبوه
grossest
انبوه
grosser
انبوه
grossed
انبوه
gross
انبوه
heaps
انبوه
densest
انبوه
luxuriant
انبوه
bushy
انبوه
bushiest
انبوه
multitudes
انبوه
bushier
انبوه
denser
انبوه
multitude
انبوه
dense
انبوه
riffraff
انبوه
grossing
انبوه
clumping
انبوه
grosses
انبوه
heaping
انبوه
multitudinous
انبوه
aggregates
انبوه توده
luxuriant vegetation
گیاهان انبوه
tussock
دسته انبوه
rampant vegetation
گیاهان انبوه
masses
انبوه توده
denser
انبوه احمق
acervate
انبوه شده
aggregate
انبوه سنگدانه
mass-production
تولید انبوه
aggregate
انبوه توده
aggregates
انبوه سنگدانه
congest
انبوه شدن
congeries
انبوه کومه
thickets
درختزار انبوه
overruns
انبوه شدن
overrunning
انبوه شدن
overrun
انبوه شدن
tussocks
دسته انبوه
heaps
انبوه گروه
thicket
درختزار انبوه
agglomerate
توده انبوه
overcrowd
انبوه شدن
dense
انبوه احمق
flag
دم انبوه وپشمالوی سگ
heap
انبوه گروه
flags
دم انبوه وپشمالوی سگ
mass data
دادههای انبوه
mobs
انبوه مردم
mobbing
انبوه مردم
mobbed
انبوه مردم
mob
انبوه مردم
mass memory
حافظه انبوه
mass production
تولید انبوه
mass storage
انبار انبوه
massed fire
اتش انبوه
clumps
انبوه کردن
bikes
انبوه جمعیت
clumping
انبوه کردن
shock head
انبوه گیسو
massing
انبوه توده
lot
توده انبوه
densest
انبوه احمق
mass
انبوه توده
voluminous
متراکم انبوه
clump
انبوه کردن
bike
انبوه جمعیت
clumped
انبوه کردن
heaping
انبوه گروه
flocculate
انبوه شدن
mass unemployment
بیکاری انبوه
aggregate particles
خردههای انبوه شده
mass production of goods
تولید انبوه کالا
overeun error
خطای انبوه شده
mass formation
ارایش هجومی انبوه
mass storage device
دستگاه انبوه ذخیره
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
clouds
توده انبوه تیره وگرفته
clouding
توده انبوه تیره وگرفته
flocculate
بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
cloud
توده انبوه تیره وگرفته
crowds
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
economies of scale
صرفه جوئیهای تولید انبوه
crowd
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
removable mass storage
انباره انبوه قابل انتقال
profiling
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
shock headed
انبوه گیسو دارای موی فراوان
covert
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
profiles
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiled
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profile
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
income consumption curve
مصرف
consumption possibility line
حد مصرف
of no a
بی مصرف
aggregate consumption
مصرف کل
otiose
بی مصرف
comsumption
مصرف
waster
مصرف
wasters
مصرف
good for nothing
بی مصرف
consumerism
مصرف
offtake
مصرف
usage
مصرف
overall consumption
مصرف کل
usages
مصرف
consumption
مصرف
wasteful
مصرف
extravagant
مصرف
waste
بی مصرف
expense
مصرف
wastes
بی مصرف
expenditure
مصرف
disposal
مصرف
sodden
بی مصرف
unemployed
بی مصرف
internal consumption
مصرف داخلی
expendable
مصرف پذیر
transitory consumption
مصرف گذرا
to use up
مصرف کردن
idle stock
موجودی بی مصرف
internal power
مصرف داخلی
home use entry
اعلامیه مصرف
home consumption
مصرف داخلی
transitory consumption
مصرف انتقالی
inconsumable
مصرف نکردنی
irrigation consumption
مصرف ابیاری
induced consumption
مصرف القائی
eats
مصرف کردن
induced consumption
مصرف تشویقی
industrial consumption
مصرف صنعتی
home consumption
مصرف خانگی
rag
بی مصرف شدن
rags
بی مصرف شدن
excise tax
مالیات بر مصرف
throwaway
یکبار مصرف
energy consumption
مصرف انرژی
eat
مصرف کردن
domestic consumption
مصرف خانگی
consumerism
مصرف گرایی
unproductive consumption
مصرف بیهوده
utilizable
<adj.>
قابل مصرف
gasoline consumption
مصرف بنزین
usage rate
نرخ مصرف
fuel consumption
مصرف سوخت
use up
مصرف کردن
expenditure
میزان مصرف
expenditure credit
اعتبار مصرف
propensity to consume
گرایش به مصرف
ready for use
اماده مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
رمز یکبار مصرف
ready use
اماده مصرف
uses
استعمال مصرف
permanent consumption
مصرف دائمی
per capita water consumption
مصرف سرانه اب
per capita consumption
مصرف سرانه
peak load
بحبوحه مصرف
partial substitution
جانشینی مصرف
power consumer
مصرف برق
recive
مصرف کنید
productive consumption
مصرف مولد
put away
مصرف کردن
use
استعمال مصرف
private consumption
مصرف خصوصی
rate of consumption
نرخ مصرف
present consumption
مصرف حال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com