English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English Persian
charism عطیه الهی جذبه روحانی
Other Matches
charisma عطیه الهی
charisma جذبه روحانی
gifts عطیه
gift عطیه
boon عطیه
boons عطیه
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
disendow از عطیه محروم کردن نبخشیدن
appeals جذبه
fascination جذبه
appeal جذبه
appealed جذبه
rapture جذبه
raptures جذبه
magnetism جذبه
enrapture درحال جذبه انداختن
enravish درحال جذبه انداختن
mystique جذبه وشهرت معنوی
rapturously از روی وجدیا جذبه
sexless عاری از جذبه یا میل جنسی
celestial الهی
divining الهی
divined الهی
divine الهی
divines الهی
grace of god موهبت الهی
god's ordinace مشیت الهی
jurisprudence حقوق الهی
oracles الهام الهی
providence مشیت الهی
semidivine نیمه الهی
act of God مشیت الهی
doctor of d. حکیم الهی
acts of God مشیت الهی
afflatus وحی الهی
agape عشق الهی
oracle الهام الهی
monad جوهر الهی
divine compassion رحمت الهی
theosophy حکمت الهی
theology حکمت الهی
precepts of god احکام الهی
numen وجود الهی خدا
theologian حکیم الهی خداشناس
free grace توفیق بی منت الهی
theologians حکیم الهی خداشناس
under the shdow of god بسایه خدا در فل الهی
theological وابسته بعلوم الهی
providentially از مشیت الهی من جانب الله
graces فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
physico theology حکمت الهی موافق اصول طبیعی
gracing فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
absolutist کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
systematic theology بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
spiritually روحانی
herdsmen روحانی
heavenly روحانی
unworldly روحانی
anagogic روحانی
clergyman روحانی
clergymen روحانی
sacred روحانی
ethereal روحانی
herdsman روحانی
spiritualists روحانی
etherean روحانی
spiritual روحانی
marabou روحانی
unwordly روحانی
unfrocked روحانی
marabout روحانی
spiritualist روحانی
erastianism سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
laywoman زن غیر روحانی
hierarch رئیس روحانی
pater پدر روحانی
prelacy حکومت روحانی
heavenliness روحانی الوهیت
residentiary روحانی مقیم
spirilual nutriment غذای روحانی
spiritualize روحانی کردن
copartnership ردای روحانی
pastorate پیشوایی روحانی
pastors پیشوای روحانی
pastor پیشوای روحانی
padres پدر روحانی
spiritual روحانی معنوی
padre پدر روحانی
lays غیر روحانی
hymn سرود روحانی
hymns سرود روحانی
spirituality عالم روحانی
lay غیر روحانی
etherealize روحانی کردن
temporal غیر روحانی
perdition مرگ روحانی
secularize غیر روحانی کردن
heavens خدا عالم روحانی
subdeacon معاون گماشته روحانی
secularizing غیر روحانی کردن
priest روحانی کشیشی کردن
apostles عالیترین مرجع روحانی
twice born تولدتازه روحانی یافته
secularises غیر روحانی کردن
secularised غیر روحانی کردن
secularising غیر روحانی کردن
pneumatology مبحث موجودات روحانی
secular songs سرودهای غیر روحانی
secularizes غیر روحانی کردن
priests روحانی کشیشی کردن
spiritualization جنبه روحانی دادن به
spirituous دارای حالت روحانی
heaven خدا عالم روحانی
laicism غیر روحانی بودن
inquisitional وابسته به دادگاه روحانی
religious تارک دنیا روحانی
deconsecrate غیر روحانی کردن
secularized غیر روحانی کردن
raptures شعف وخلسه روحانی
rapture وجد روحانی ربایش
rapture شعف وخلسه روحانی
raptures وجد روحانی ربایش
laymen شخص غیر روحانی
layman شخص غیر روحانی
apostle عالیترین مرجع روحانی
hiearchic وابسته به سران روحانی
goddaughter دختر خواندهی روحانی
goddaughters دختر خواندهی روحانی
gnosticism فلسفه عرفانی یا روحانی
reborn تغییر حالت روحانی یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
unfrock از کسوت روحانی خارج شدن
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual غیر مادی بطور روحانی
laity مردم غیر روحانی ناشی
minor order صفوف روحانی پایین درجه
defrock خلع کسوت روحانی کردن
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
gnostic دارای اسرار روحانی نهانی
disfrock ازکسوت روحانی خارج شدن
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
laicize بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy حکومت ودرجه بندی سران روحانی
impropriate حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
hierarchy گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
godchildren طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalms سرود روحانی سرود
psalm سرود روحانی سرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com