English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (10 milliseconds)
English Persian
thought عقیده
thoughts عقیده
doctrine عقیده
doctrines عقیده
opinion عقیده
opinions عقیده
tenet عقیده
credo عقیده
credos عقیده
belief عقیده
faith عقیده
faiths عقیده
concept عقیده
concepts عقیده
creed عقیده
creeds عقیده
impression عقیده
impressions عقیده
viewpoint عقیده
viewpoints عقیده
ism عقیده
advice عقیده
brainchild عقیده
conception عقیده
idea عقیده
internal conception عقیده
Other Matches
ideas عقیده ها
creedless بی عقیده
i am not of his mind با او هم عقیده
concepts عقیده ها
freedom of belief ازادی عقیده
hit off هم عقیده شدن
i maintain بر این عقیده ام که ...
error عقیده نادرست
iam of the opinion that من براین عقیده ام که
fortuitism عقیده به اتفاق
i maintain عقیده دارم که ...
impression عقیده خیال
impressions عقیده خیال
to agree in opinion هم عقیده بودن
abjuration ترک عقیده
cogency قدرت عقیده
coniviction عقیده اطمینان
counterview عقیده مخالف
divarication اختلاف عقیده
folkway عقیده عامه
irreconcilability سختی در عقیده
irreconcilableness سختی در عقیده
turnabout تغییر عقیده
turnabouts تغییر عقیده
to think [of] عقیده داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
my sentiment toward him عقیده من درباره او
outside opinion عقیده مردم
pythagoreanism عقیده به تناسخ
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
swear by عقیده زیادداشتن به
the belief that با این عقیده که
theosophism عقیده به عرفان
espouse عقیده داشتن به
conviction عقیده محکم
suggestion افهار عقیده
dissension اختلاف عقیده
suggestions افهار عقیده
having عقیده داشتن
have عقیده داشتن
errors عقیده نادرست
convictions عقیده محکم
tradition عقیده رایج
espousing عقیده داشتن به
espouses عقیده داشتن به
espoused عقیده داشتن به
dogma عقیده دینی
view نظریه عقیده
dogmas عقیده دینی
views نظریه عقیده
viewing نظریه عقیده
viewed نظریه عقیده
Marxism عقیده مارکس
tradition عقیده موروثی عرف
article of faith اعتقاد و عقیده باطنی
observed افهار عقیده کردن
Difference of opinion (in taste). اختلا ف عقیده ( سلیقه )
self expressive پافشار در عقیده خود
liberty of conscience ازادی عقیده یا فکر
change of heart <idiom> تغیر عقیده دادن
opine افهار عقیده کردن
to venture an opinion جسارتاافهار عقیده کردن
observe افهار عقیده کردن
to cherish an opinion عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
to change one's tune تغییر عقیده دادن
pass an opnion افهار عقیده کردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
synecologic دارای عقیده به استمرار
soft shell دارای عقیده معتدل
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
epicures پیرو عقیده اپیکور
epicure پیرو عقیده اپیکور
differences of opinion اختلاف عقیده [نظر]
persuasions اطمینان عقیده دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
veers تغییر عقیده دادن
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
I find it's ... به نظر [عقیده] من این ...
I think it's ... به نظر [عقیده] من این ...
to be of the opinion that ... به این عقیده باشند که ...
to make a suggestion افهار عقیده کردن
veered تغییر عقیده دادن
orthodox دارای عقیده درست
observes افهار عقیده کردن
observing افهار عقیده کردن
pronounce افهار عقیده کردن
dissented اختلاف عقیده داشتن
suggest افهار عقیده کردن
make a suggestion افهار عقیده کردن
express an opinion افهار عقیده کردن
irrationalism عقیده نامعقول یا چرند
suggesting افهار عقیده کردن
dissent اختلاف عقیده داشتن
suggested افهار عقیده کردن
i stand to it that جدا عقیده دارم که
dissentient مخالف عقیده اکثریت
pronounces افهار عقیده کردن
suggests افهار عقیده کردن
veer تغییر عقیده دادن
pronouncements افهار عقیده رسمی
pronouncement افهار عقیده رسمی
pass an opinion افهار عقیده کردن
sentimental مبنی بر احساسات یا عقیده
i was under theimpression that به این عقیده بودم که ...
john's own opinion عقیده خود جان
karaism عقیده به نص تورات رداحادیث
dissents اختلاف عقیده داشتن
teutonism عقیده برتری نژادی المان
upset the applecart <idiom> خراب شدن عقیده ونظر
to be under the i. ihat... براین عقیده یا خیال بودن
to believe in palmistry بکف بینی عقیده داشتن
four freedoms ازادی در نطق و بیان عقیده
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
dogmatism افهار عقیده بدون دلیل
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
what do you think of him? عقیده شما در باره او چیست
his f. opinion عقیده ایی که پرورده وموردپسنداوست
wrongheaded لجباز در عقیده و عمل سرسخت
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
immersionism عقیده به غسل ارتماسی درتعمید
pragmatism تعصب دراثبات عقیده خود
orthodoxly با عقیده از روی رشد راشدوار
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
aristotelean مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
aristotelian مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
like water off a duck's back <idiom> بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
extremism افراط کاری عقیده افراطی
legalism عقیده به اصالت و الویت قانون
opine نظر یا عقیده خود را افهارداشتن
social minded دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
apostasy ترک عقیده برگشتگی از دین
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
unorthodox دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
brainwashes اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashed اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
abreact تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
brainwash اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
psilanthropism عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
paradoxes عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
to fancy oneself عقیده خوب درباره خود داشتن
psilanthropy عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
paradox عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
you are written عقیده یاسخن شما درست نیست
guerrillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrilla جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
monopsychism عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
bighead عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
to think badly of somebody درباره کسی نظر [عقیده] بدی داشتن
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
hereditarian کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
pelagianism PELA که عقیده اش این بودگناه موروثی بشر است
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
futurism اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
paulian عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
Public opinion is against the project. عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
restorationism عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
monogenism عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
dogmatize امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
phoneticism عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
feminism عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
malism عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
monophysite کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
nestorianism عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
probabiliorism عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
metagnosticism عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
neptunist کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
machiavelian مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
atomism عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
an absurd notion خیال باطل عقیده باطل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com