English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (2 milliseconds)
English Persian
anarthritic علاج نقرس دوای نقرس
Other Matches
gout نقرس
anarthritic ضد نقرس
podagra نقرس
gouty نقرس دار
podagric بیمار نقرس
chiragra نقرس دست
goutiness ابتلا به نقرس
coxarthritis نقرس گرده
to be troubled with gout مبتلابه نقرس بودن
nostrum دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
aborticide دوای جنین کش دوای سقط جنین
remedies علاج
remedying علاج
cureless بی علاج
remedied علاج
cured علاج
remedy علاج
vomitive دوای قی
cures علاج
cure علاج
heal all دوای عام
acology علم علاج
irremediableness علاج ناپذیری
medicative علاج بخش
curability علاج پذیری
hepatica دوای جگر
incurability علاج ناپذیری
remediless علاج ناپذبر
roborant دوای مقوی
rubefacient دوای محمر
remediable قابل علاج
snake oil دوای ضدزهرمار
suppository دوای مقعدی
operable قابل علاج
vermicide دوای ضد کرم
diuresis دوای مدر
bootless بی مصرف بی علاج
curative علاج بخش
adjuvant دوای ممد
agrimony دوای جگر
developers دوای فهور
incurable علاج ناپذیر
developer دوای فهور
anodyne دوای مسکن
antiseptics دوای ضد عفونی
antiphlogistic دوای ضد ورم
curable علاج پذیر
antiseptic دوای ضد عفونی
metol دوای فهور فیلم
ischuretic علاج حبس پول
incurably بطور علاج ناپذیر
overdose دوای زیاد خوردن
azoth علاج کلیه دردها
agglutinate دوای التیام اور.
consolidant دوای التیام زخم
panacea علاج عام اسقولوفندریون
antasthmatic دوای تنگی نفس
antacid دوای ضد ترشی معده
panaceas علاج عام اسقولوفندریون
fixer دوای ثبوت عکاسی
heal all دوای همه درد
overdoses دوای زیاد خوردن
sanatory علاج کننده بهبودی دهنده
galenical دوای نباتی داروی جالینوسی
sanative علاج کننده بهبودی دهنده
electuary معجون خمیردارو دوای قندی
allheal دوای عام سنبل الطیب
contra indicate راه علاج راجوردیگرنشان دادن
collyrium دوای قطره برای چشم
acute dose دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
The remedy may be worse than the disease. <proverb> گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
quacks صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
a stitch in time saves nine <proverb> علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
quack صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
succedaneum دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
quacked صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
placebo دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
placebos دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
water cure علاج بااب معالجه بااب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com