English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
English Persian
necrophagia علاقه به اجساد
Other Matches
morgue سردخانه اجساد
mortuary سردخانه اجساد
disinterest بی علاقه کردن بی علاقه شدن
stomachy بی علاقه
unresponsive بی علاقه
uninterested بی علاقه
penchant علاقه
affection علاقه
fondness علاقه
nonchalant بی علاقه
tie علاقه
ties علاقه
bind علاقه
binds علاقه
interest علاقه .
interest علاقه
interests علاقه .
interests علاقه
disinterested : بی علاقه
renunciation قطع علاقه
disinterest علاقه نداشتن
calf love علاقه دمدمی
interestedness علاقه مندی
focal point علاقه - سرگرمی
consuming علاقه-عشق
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
going for (someone) <idiom> علاقه کسی
self concern علاقه بنفس
put up with <idiom> علاقه مند
laceman علاقه بند
it is of interest to me من در ان علاقه مندم
fondly از روی علاقه
disaffection عدم علاقه
concerned علاقه مند
enthusiastic علاقه مند
enthusiast علاقه مند
enthusiasts علاقه مند
tendencies علاقه مختصر
tendency علاقه مختصر
liking ذوق علاقه
property علاقه مایملک
interested علاقه مند
beloved مورد علاقه
to pique علاقه مند کردن
unconcern عدم علاقه خونسردی
heterosexuality علاقه بجنس مخالف
To sever ones ties . to lose interest. قطع علاقه کردن
You have piqued my interest in ... تو من را به ... علاقه مند کردی.
shebang امر مورد علاقه
fanciest تفننی علاقه داشتن به
fancies تفننی علاقه داشتن به
fancied تفننی علاقه داشتن به
fancy تفننی علاقه داشتن به
fancying تفننی علاقه داشتن به
To be interested in ( keen on ) some thing . به چیزی علاقه داشتن
disaffect از علاقه و محبت کاستن
fancy free بی علاقه عاری از عشق
uniterested بی علاقه بی دخل وتصرف
spelunking علاقه به غار شناسی
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics. به سیاست خیلی علاقه دارد
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
uncommunicative بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
turfman صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
the iron interest کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
adonis جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
shrug your shoulders <idiom> نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
theatre fiend آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
bookworm کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
heterosexuals مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
bookworms کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
addict کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hacker فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexual دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexuals دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
zeal ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com