Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
enabling signal
علامت توانا سازی
Other Matches
typification
علامت سازی
mighty
توانا
mightiest
توانا
mightier
توانا
puissant
توانا
capable
توانا
authoritative
توانا
omnipotence
همه توانا
prepotent
بسیار توانا
abler
: توانا لایق
enable
توانا ساختن
enabling
توانا ساختن
enabled
توانا ساختن
ablest
: توانا لایق
enables
توانا ساختن
able
توانا لایق
enabling
قادر ساختن توانا
enable
قادر ساختن توانا
enables
قادر ساختن توانا
enabled
قادر ساختن توانا
able bodied
دارای جسم توانا
youths of puissance
جوانان توانا یا نیرومند
potentate
شخص توانا فرمانروای مقتدر
almighty
توانا برهمه چیز قدیر
potentates
شخص توانا فرمانروای مقتدر
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
stripe
علامت
emblem
علامت
impresa
علامت
tokens
علامت
token
علامت
fog signal
علامت مه
unsigned
بی علامت
emblems
علامت
indicium
علامت
caret
علامت
apostrophe
علامت
ditto
علامت
indicator
علامت
marks
علامت
badge
علامت
badges
علامت
mark
علامت
character
علامت
characters
علامت
bullets
یک علامت
ticked
علامت
tick
علامت
symptomless
بی علامت
codes and codification
علامت
differentia
علامت
presaging
علامت
presages
علامت
presaged
علامت
presage
علامت
apostrophes
علامت
symbol
علامت
bullet
یک علامت
brands
علامت
banners
علامت
code
علامت
branding
علامت
signal
علامت
banner
علامت
ticks
علامت
signaled
علامت
marine code
علامت
tag
علامت
designation
علامت
signalled
علامت
tags
علامت
insignia
علامت
brand
علامت
symptoms
علامت
stripes
علامت
symptom
علامت
signum
علامت
designations
علامت
signal generator
علامت زا
apostrophize
علامت
logic symbol
علامت منطقی
sign flag
پرچم علامت
seared
علامت داغ
duff
تغییر علامت
signalled
علامت نشانه
typicality
نمونه علامت
typicalness
علامت شاخصیت
logical symbol
علامت منطقی
sign digit
رقم علامت
sears
علامت داغ
sign position
موضوع علامت
mark condition
شرط علامت
line out
با خط علامت گذاشتن
demarcation
علامت گذاری
allegories
نشانه علامت
signal level
سطح علامت
allegory
نشانه علامت
signal detection
علامت یابی
index mark
علامت شاخص
wlldcard
علامت جانشین
sign position
موقعیت علامت
word mark
علامت کلمه
sign position
مکان علامت
question marks
علامت سوال
question mark
علامت سوال
sign gestalt
علامت- گشتالت
sign learning
علامت اموزی
idle indicating signal
علامت ازاد
warning signal
علامت خطر
name
ابرو علامت
names
ابرو علامت
line clear signal
علامت ازاد
signal normalization
هنجارسازی علامت
symbolically
علامت دار
symbolic
علامت دار
goose
علامت سکوت
indicator
علامت خط نشانه
banner
علامت علم
stand
علامت یادبود
banners
علامت علم
symbol
علامت نمون
visual signal
علامت بصری
warning sign
علامت اخطار
warning sign
علامت احضار
interrogation point
علامت سئوال
zooks
علامت تعجب
sear
علامت داغ
request signal
علامت درخواست
positive sign
علامت مثبت
sign and magnitude
علامت و مقدار
sign magnitude
علامت و مقدار
start signal
علامت شروع
signallzation
علامت گذاری
signaler
علامت دهنده
stonemason's mark
علامت سنگتراش
stop dog
علامت وقف
stop sign
علامت توقف
picture signal
علامت تصویر
pharmaceutical sign
علامت دواسازی
sign of the cross
علامت صلیب
signal
علامت دادن
marked
علامت دار
processing symbol
علامت پردازش
blazer
علامت گذار
sleeve emblem
علامت سردست
dashes
این علامت
dashed
علامت زدن
dashed
این علامت
ratch
علامت سفید
radical sign
علامت جذر
radar trace
علامت رادار
dash
علامت زدن
dash
این علامت
prosign
علامت پیشوند
road marking
علامت راه
romberg's sign
علامت رومبرگ
blazers
علامت گذار
prosign
علامت قراردادی
what
علامت استفهام
dashes
علامت زدن
symbol table
جدول علامت
accidents
علامت سلاح
accidents
علامت بد مرض
equal sign
علامت تساوی
signaled
علامت نشانه
showing
علامت مظهر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com