Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
pH
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
Other Matches
minus
کم شد با علامت منفی
negative signe
علامت منفی
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
negative
با بیان علامت منفی کنار عدد
negatives
با بیان علامت منفی کنار عدد
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
dehydrogenate
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
hydric
هیدروژن دار وابسته به هیدروژن
minus sign
برای تفریق یا مقدار منفی
minus signs
برای تفریق یا مقدار منفی
minus
برای تفریق یا مقدار منفی
at pleasure
برحسب دلخواه برحسب میل
dehydroisomerization
همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
catalytic hydrogenation
هیدروژن دار کردن کاتالیزوری هیدروژن دارشدن کاتالیزوری
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
bipolar
استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
hydrogenation
هیدروژن دار کردن هیدروژن دار شدن
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
two's complement
افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
comma
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
commas
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
responses
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
response
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
sea marker
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
burn in
علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
liters
لیتر
liter
لیتر
decaliter
ده لیتر
litre
لیتر
litres
لیتر
hectoliter
صد لیتر
logarithme
لگاریتم
logarithms
لگاریتم
mathematical
لگاریتم
logs
لگاریتم
mantissa
لگاریتم
log
لگاریتم
logarithm
لگاریتم
perprep
درهر
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
decilitre
یکدهم لیتر
deciliter
یکدهم لیتر
centiliter
یک صدم لیتر
millitre
یک هزارم لیتر
milliliter
یک هزارم لیتر
myrialitre
ده هزار لیتر
naperian logarithm
لگاریتم نپری
natural logarithm
لگاریتم طبیعی
logarithms
پایه لگاریتم
common logarithm
لگاریتم اعشاری
logs
لگاریتم گرفتن
natural logarithm
لگاریتم نپری
neperian logarithm
لگاریتم طبیعی
antilogarithm
متمم لگاریتم
logarithmic
وابسته به لگاریتم
neperian logarithm
لگاریتم نپری
logarithm
پایه لگاریتم
log
لگاریتم گرفتن
yoicks
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
At any rate . In any case . Anyway .
درهر صورت
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate.
درهر حال
ever
درهر صورت
ever-
درهر صورت
in any case
درهر حال
at any rate
درهر صورت
willy-nilly
درهر حال
at all events
درهر صورت
willy nilly
درهر حال
gallon
پیمانهای برابر3587/3 لیتر
gallons
پیمانهای برابر3587/3 لیتر
log normal distribution
لگاریتم توزیع عادی
decisions
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
biyearly
دومرتبه درهر سال
In every nook and corner .
درهر گوشه وکنار
gallon
پیمانهای برابر با57/3 لیتر
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
gallons
پیمانهای برابر با57/3 لیتر
chauldron
پیمانه زغال برابر1296 لیتر
logs
شرح روزانه جدول لگاریتم
log
شرح روزانه جدول لگاریتم
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
multiplication
علامت نوشته شده یا چاپ شده x برای نمایش ضرب دو عدد
bogeys
ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogies
ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
flag football
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
tetrahydroxy
دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
bogey
ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
micronlitre
یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
plotters
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
dispensation
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
timing disc
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
hydrogen
هیدروژن
consistent
غلظت
concentrations
غلظت
inspissation
غلظت
consistency
غلظت
consistence
غلظت
thickness
غلظت
compactness
غلظت
densities
غلظت
density
غلظت
concentration
غلظت
orthohydrogen
هیدروژن ارتو
hydrogenator
هیدروژن ساز
secondary hydrogen
هیدروژن 2 درجه
dehydrogenation
هیدروژن زدایی
hydrodimerization
دوپارش با هیدروژن
parahydrogen
هیدروژن پارا
hydrogen sulphide
سولفید هیدروژن
liquid hydrogen
هیدروژن مایع
hydrodimerization
دی مرشدن با هیدروژن
active hydrogen
هیدروژن فعال
hydrogenolysis
هیدروژن کافت
hydrocracking
کراکینگ با هیدروژن
hydrotreating
هیدروژن کاری
hydrogenate
هیدروژن دادن
hydrogenation
هیدروژن دهی
acid hydrogen
هیدروژن اسیدی
heydrogenize
هیدروژن دادن
tertiary hydrogen
هیدروژن 3 درجه
acid function
یون هیدروژن
heavy hydrogen
هیدروژن سنگین
murkiness
غلظت افسردگی
densimeter
غلظت سنج
piezometer
غلظت سنج
chlorinity
غلظت اب دریا
densitometer
غلظت سنج اب
current density
غلظت جریان
molecular concentration
غلظت مولکولی
formal concentration
غلظت فرمال
humidity
غلظت رطوبت
electron concentration
غلظت الکترون
ion concentration
غلظت یون
air density
غلظت هوا
volumeter
غلظت سنج
concentration gradient
شیب غلظت
concentration gradient
گرادیان غلظت
aerometer
غلظت سنج
heaviness
افسردگی غلظت
electronic concentration
غلظت الکترون
consistence
درجه غلظت
condensation
غلظت انقباض
consistency
درجه غلظت
concentration
غلظت
[شیمی]
routine
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routines
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routinely
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
flexowriter
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
bipolar
روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
sodium hydrogen carbonate
سدیم هیدروژن کربنات
hydrodesulfurizing
گوگرد زدایی با هیدروژن
hydro carbon
ترکیب هیدروژن و کربن
hydrogenation
عمل تبدیل به هیدروژن
hydrogen depleted structure
ساختار هیدروژن زدوده
labile hydrogen
هیدروژن تند اثر
secondary hydrogen
هیدروژن درجه دوم
tertiary hydrogen
هیدروژن نوع سوم
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
standard hydrogen electrode
الکتورد هیدروژن استاندارد
hydrogen like atom
اتم هیدروژن مانند
hydrogen like orbital
اوربیتال هیدروژن مانند
pyrolytic dehydrogenation
هیدروژن زدایی تفکافتی
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
hydrogen flame detector
اشکارساز شعلهای هیدروژن
sulphide
نمک یااسترسولفید هیدروژن
sulfide
نمک یااسترسولفید هیدروژن
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
cloud cover
غلظت ابر اتمی
automatic mixture control
کنترل غلظت اتوماتیک
cloud amount
غلظت ابر اتمی
aerometry
سنجش غلظت هوا
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
halocline
منطقه خلاء غلظت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com