Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (8 milliseconds)
English
Persian
ghost signals
علایم راداری سرگردان
Other Matches
ghost signals
علایم راداری بدون منبع
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
air signal
علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
conventional sign
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
datum dan buoy
علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
radar silence
سکوت راداری
calibration marker
فاصله یاب راداری
ramark
فار راداری دریایی
range marker
فاصله یاب راداری
radar range mark
فاصله یاب راداری
radio altimeter
ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
radar altitude
ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
display controlled
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
civision
رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
fog signal
علایم مه
qualifying symbols
علایم توصیفی
plimsol mark
علایم بارگیری
load lines
علایم بارگیری
fiducial marks
علایم پوشاننده
informative signs
علایم اخباری
indication signs
علایم راهنمایی
indication of masculinity
علایم رجولیت
identification markings
علایم شناسایی
hazard signs
علایم خطر
reflecting stud
علایم شبنما
sleeve emblem
علایم سراستین
draught marks
علایم ابخور
traffic sign
تابلو علایم
morse code
علایم مورس
visual signal
علایم بصری
cipher text
علایم رمز
control markings
علایم کنترل
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
signalled
علایم مخابراتی مخابرات
signaled
علایم مخابراتی مخابرات
symbolic logic
زبان علایم یاعلامتی
military symbols
علایم قراردادی نظامی
signal
علایم مخابراتی مخابرات
base symbol
علایم قراردادی مبنا
hazard signs
علایم امکان تولیدخطر
emblem
با علایم نشان دادن
emblems
با علایم نشان دادن
accounting symbol
علایم مشخصه حساب
vortices
سرگردان
erratic
سرگردان
discursive
سرگردان
vortexes
سرگردان
vortex
سرگردان
strafes
سرگردان
wanderings
سرگردان
strafed
سرگردان
strafe
سرگردان
dp
سرگردان
adrift
سرگردان
astray
سرگردان
wandering
سرگردان
gadabout
سرگردان
strays
سرگردان
strayed
سرگردان
straying
سرگردان
wanderer
سرگردان
stray
سرگردان
runabout
سرگردان
runabouts
سرگردان
forlorn
سرگردان
straggler
سرگردان
stragglers
سرگردان
mazed
سرگردان
grid ticks
علایم شبکه بندی نقشه
legal assistance
کمکهای قضایی شرح علایم
descriptive name
شرح علایم روی نقشه
break up
حد فاصل علایم مشخصه هدف
break up
مرز علایم مشخصه هدف
sign off
علایم ختم مخابرات یامکالمات
signal area
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
radar echo
علایم روی صفحه رادار
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
to be on tenter hooks
سرگردان بودن
to be on tenters
سرگردان بودن
to go a
سرگردان شدن
to lead a
سرگردان کردن
to be in a quandery
سرگردان یامتحیرشدن
extravagate
سرگردان شدن
errantly
بطور سرگردان
eddy current
جریان سرگردان
to be
[left]
stranded
سرگردان شدن
frustrated cargo
کالای سرگردان
divagate
سرگردان شدن
stray current
جریان سرگردان
wanders
سرگردان شدن
wanders
سرگردان بودن
wandered
سرگردان شدن
wandered
سرگردان بودن
wander
سرگردان شدن
stray
گم شده یا سرگردان .
wander
سرگردان بودن
straggling
سرگردان اواره
derelict
ناو سرگردان
straggle
سرگردان اواره
strays
گم شده یا سرگردان .
straggles
سرگردان اواره
stragglers
فراری سرگردان
straggler
فراری سرگردان
straggled
سرگردان اواره
errant
سرگردان حادثه جو
straying
گم شده یا سرگردان .
berne list
کتاب علایم شناسایی بین المللی
fiducial marks
علایم منطبق شونده در صفحه رادار
regulatory signs
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
traipse
سرگردان بودن ول گشتن
traipses
سرگردان بودن ول گشتن
traipsing
سرگردان بودن ول گشتن
traipsed
سرگردان بودن ول گشتن
dodgers
دور سرگردان جاخالی کن
erratically
بطور سیاریا سرگردان
dodger
دور سرگردان جاخالی کن
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
procedure sign
علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
service chevron
علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
drift signal
علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
straggled
هرزه روییدن سرگردان بودن
roil
مخلوط کردن سرگردان شدن
straggles
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling
هرزه روییدن سرگردان بودن
awash
سرگردان بر روی امواج دریا
straggle
هرزه روییدن سرگردان بودن
signed route
جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
symbolic form
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
blinker
چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
grid ticks
علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
pipping
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pipped
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pips
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pip
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
chaining
اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
spasur
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
spurious signal
علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
straggled
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
strangle
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
shoulder mark
نشان سردوشی علایم سردوشی
landmarks
دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
landmark
دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
moons
سرگردان بودن اواره بودن
To be stranded.
دربدر شدن ( سرگردان شدن )
moon
سرگردان بودن اواره بودن
straying
سرگردان شدن منحرف شدن
stray
سرگردان شدن منحرف شدن
strays
سرگردان شدن منحرف شدن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com