English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
logical operation عملکرد منطقی
Other Matches
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
multitasking عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
performances عملکرد
work عملکرد
revenue operation عملکرد
operation عملکرد
performance عملکرد
turn over عملکرد
process عملکرد
processes عملکرد
throughput عملکرد
worked عملکرد
method of operation عملکرد
unattended operation عملکرد بی مراقب
binary operation عملکرد دودوئی
attended operation عملکرد با مراقب
parallel operation عملکرد موازی
computer operation عملکرد کامپیوتری
transformer operation عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
furnace operation عملکرد کوره
reatrain عملکرد توام
dyadic operation عملکرد دوتایی
telephone operation عملکرد تلفن
continous operation عملکرد پایدار
concurrent operation عملکرد همزمان
indirect operation عملکرد غیرمستقیم
performance appraisal عملکرد سنجی
return عملکرد کارکرد
monadic operation عملکرد یگانه
machine operating عملکرد ماشین
feature of performance ویژگی عملکرد
returns عملکرد کارکرد
maximum performance عملکرد حداکثر
returning عملکرد کارکرد
feature ویژگی عملکرد
returned عملکرد کارکرد
loss marking operation عملکرد زیانبار
operating lever اهرم عملکرد
monadic operation عملکرد تکین
operating panel تابلوی عملکرد
operation analysis تحلیل عملکرد
binary arithmetic operation عملکرد ریاضی دودویی
multitasking عملکرد چند تکلیفی
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
multisequencing عملکرد چند ترتیبی
uniprogramming system سیستم عملکرد تک برنامهای
off line operation عملکرد برون خطی
multiprogramming عملکرد چند برنامهای
electrically operated chuck سه نظام با عملکرد الکتریکی
even-handed treatment رفتار [عملکرد] عادلانه
ratings نحوه عملکرد مجاز
rating نحوه عملکرد مجاز
operating speed سرعت عملکرد کار
performance rating درجه بندی عملکرد
input output operation عملکرد ورودی- خروجی
operation وابسته به عمل عملکرد
one way only operation عملکرد فقط یک طرفه
illegal operation عملکرد غیر قانونی
on line operation عملکرد درون خطی
fixed point operation عملکرد با ممیز ثابت
multiprogramming system سیستم عملکرد چند برنامهای
social audit ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
chunking along عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
compatible زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
spools Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spool Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
numeric keypad یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
control unit قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
rational منطقی
argumentative منطقی
not نه منطقی
logical trace رد منطقی
intralogical منطقی
reasonable منطقی
argumentive منطقی
logical منطقی
logic منطقی
logistic منطقی
dialectical منطقی
dialectic منطقی
dialectician منطقی
logic symbol نماد منطقی
logical connector رابط منطقی
logical decision تصمیم منطقی
logical design طرح منطقی
logical design طراحی منطقی
non logical غیر منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
logical expression مبین منطقی
logical fallacy سفسطه منطقی
logical file پرونده منطقی
logical connective رابط منطقی
logical difference تفاضل منطقی
logical comparison مقایسه منطقی
logic symbol علامت منطقی
logic theory نظریه منطقی
logic unit واحد منطقی
logic variable متغیر منطقی
logical state حالت یک منطقی
paralogism لغزش منطقی
logical add جمع منطقی
logic sum مجموع منطقی
logical cognition شناخت منطقی
logical file فایل منطقی
logical sum جمع منطقی
logical symbol علامت منطقی
logical value مقدار منطقی
postulate قیاس منطقی
postulated قیاس منطقی
logical unit واحد منطقی
postulates قیاس منطقی
postulating قیاس منطقی
logical value ارزش منطقی
logicality منطقی بودن
logical record رکورد منطقی
logical record مدرک منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
logical not نقص منطقی
logical not نفی منطقی
nonsequitur غیر منطقی
logical operation عمل منطقی
logical representation نمایش منطقی
logical operations عملیات منطقی
logical operator عملگر منطقی
logical product رکورد منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
illogic غیر منطقی
unreasoning غیر منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
inconsequent فاقدارتباط منطقی
consequences نتیجه منطقی
consequence نتیجه منطقی
logic switch گزینه منطقی
rational numbers اعداد منطقی
rational expectations انتظارات منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
logical multiply ضرب منطقی
logic add جمع منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
sorites تسلسل منطقی
syllogism قیاس منطقی
syllogism قضیه منطقی
or یای منطقی
irrationally بطورغیر منطقی
and جمع منطقی
stand to reason <idiom> منطقی بودن
and ضرب منطقی
consecution نتیجه منطقی
to stand to reason منطقی است
elench تکذیب منطقی
syntaxic thought اندیشه منطقی
rational عقلانی منطقی
logic array ارایه منطقی
logic board تخته منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
logic error خطای منطقی
logical error خطای منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic function تابع منطقی
logical function تابع منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic network شبکه منطقی
logic element عنصر منطقی
postulation قیاس منطقی
logic board برد منطقی
logic card کارت منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic design طرح منطقی
logic design طراحی منطقی
prelogical پیش منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic diagram نمودار منطقی
logic operation عمل منطقی
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
thick <idiom> احمق ،غیر منطقی
pars rationabilis قسمت منطقی و عقلایی
syllogize بشکل منطقی دراوردن
logical conjunction عطف منطقی [ریاضی]
rational numbers اعداد منطقی [ریاضی]
rational producer تولید کننده منطقی
random logic design طرح منطقی تصادفی
noetic ذهنی قیاس منطقی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com