Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
autonomous operation
عملیات ازاد
Search result with all words
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
open market operations
عملیات بازار ازاد
Other Matches
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
stand easel
ازاد
freemen
ازاد
unattached
ازاد
freeman
ازاد
suspended floor
کف ازاد
sweep back
بک ازاد
opens
ازاد
exempt
ازاد
exempted
ازاد
degage
ازاد
at ease
ازاد
immune
ازاد
fetterless
ازاد
sweeper
بک ازاد
sweepers
بک ازاد
disengaged
ازاد
footloose
ازاد
absolute
ازاد
self administered
ازاد
stand at ease
ازاد
self-service
ازاد
exempting
ازاد
exempts
ازاد
self service
ازاد
slack water
اب ازاد
absolutes
ازاد
go as you please
ازاد
unrestrained
ازاد
immundity
ازاد
open
ازاد
free
ازاد
frees
ازاد
freed
ازاد
freeing
ازاد
idle line
خط ازاد
loosest
ول ازاد
looser
ول ازاد
free play
ازاد
opened
ازاد
unihibit
ازاد
unihibited
ازاد
loose
ول ازاد
free flight
موشک ازاد
free competition
رقابت ازاد
ad lib feeding
تغذیه ازاد
freeness
ازاد بودن
open market
بازار ازاد
free climbing
صعود ازاد
liberating
ازاد کردن
affranchize
ازاد کردن
free flight
پرواز ازاد
liberates
ازاد کردن
emancipating
ازاد کردن
liberator
ازاد کننده
out of door
در هوای ازاد
liberators
ازاد کننده
free electron
الکترون ازاد
unrestrained
ازاد نامحدود
liberate
ازاد کردن
paraphrasing
ترجمه ازاد
free economy
اقتصاد ازاد
free market
بازار ازاد
free markets
بازار ازاد
free aqifer
سفره ازاد
self-employed
شغل ازاد
paraphrased
ترجمه ازاد
paraphrases
ترجمه ازاد
blue water
دریای ازاد
outdoor
درهوای ازاد
out of doors
در هوای ازاد
free enterprise
کسب ازاد
out of doors
فضای ازاد
open air
در هوای ازاد
mare liberum
دریای ازاد
paraphrase
ترجمه ازاد
idle junction
اتصال ازاد
gratis
مجانی ازاد
relieve
ازاد بریدن
free atmosphere
اتمسفر ازاد
free association
تداعی ازاد
relieves
ازاد بریدن
relieving
ازاد بریدن
out of door
فضای ازاد
free ports
بندر ازاد
self employed
شغل ازاد
free port
بندر ازاد
idle indicating signal
علامت ازاد
let go
ازاد کردن
kipper
ماهی ازاد نر
insular
غیر ازاد
line clear signal
سیگنال ازاد
line clear signal
علامت ازاد
open
وزن ازاد
free enthalpy
انتالپی ازاد
open
ازاد اشکار
liberalization
ازاد کردن
free format
در قالب ازاد
high sea
دریای ازاد
free gyro
ژایرو ازاد
high seas
دریای ازاد
alfresco
درهوای ازاد
free float
فرجه ازاد
jiya kumite
مبارزه ازاد
opens
ازاد اشکار
let loose
ازاد کردن
to let loose
ازاد کردن
let slip
ازاد کردن
opens
وزن ازاد
liberal interpretation
تفسیر ازاد
free flow
جریان ازاد
liberal socialism
سوسیالیسم ازاد
liberalizer
ازاد کننده
liberaltranstation
ترجمه ازاد
laissez faire economy
اقتصاد ازاد
opened
وزن ازاد
opened
ازاد اشکار
free energy
انرژی ازاد
kippers
ماهی ازاد نر
free fall
سقوط ازاد
free expansion
انبساط ازاد
self-service
با انتخاب ازاد
self service
با انتخاب ازاد
manumission
ازاد سازی
open shop
با کارکرد ازاد
open shot
با کارکرد ازاد
open area
فضای ازاد
idle trunck
ترانک ازاد
idle trunck
خط اتصال ازاد
open hospital
بیمارستان ازاد
open space
گردشگاه ازاد
open trade
تجارت ازاد
emancipate
ازاد کردن
emancipated
ازاد کردن
free will
اراده ازاد
open purchase
خرید ازاد
headroom
سقف ازاد
free hit
ضربه ازاد
backs
سطح ازاد
back
سطح ازاد
free in trade
تجارت ازاد
free field
حوزه ازاد
free line signal
سیگنال خط ازاد
haehiji daeh
ایستادن ازاد
natural vibration
نوسان ازاد
salmon
ماهی ازاد
absolutes
ازاد از قیودفکری
idle turn
دور ازاد
off time
وقت ازاد
emancipates
ازاد کردن
outworker
کارگر ازاد
self employment
شغل ازاد
enfranchises
ازاد کردن
high seas
دریاهای ازاد
patents
مفتوح ازاد
patenting
مفتوح ازاد
patented
مفتوح ازاد
patent
مفتوح ازاد
enfranchising
ازاد کردن
idle
ازاد گشتن
idled
ازاد گشتن
cut clear
ازاد بریدن
idles
ازاد گشتن
idlest
ازاد گشتن
boosted rocket
موشک ازاد
cantilever
تیر سر ازاد
cantilever beam
تیر ازاد
carbon free
کربن ازاد
free maneuver
حرکت ازاد
enfranchised
ازاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com