English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
English Persian
hot work عملیات شکل دهی و چکش کاری داغ
Search result with all words
burr برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burring برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burrs برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold working property قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
Other Matches
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
operations عملیات
treatments عملیات
treatment عملیات
op عملیات
operation عملیات
rehearsal تکرار عملیات
base operation عملیات پایگاهی
rescue operation عملیات نجات
infiltration عملیات نفوذی
operation overlay کالک عملیات
operation map نقشه عملیات
base of operations پایگاه عملیات
action deferred تامل در عملیات
area of operation منطقه عملیات
rehearsals تکرار عملیات
combat information center اطاق عملیات
operation center مرکز عملیات
operation manager مدیر عملیات
serial operation عملیات سری
arithmetic operation عملیات حسابی
harassing actions عملیات ایذایی
scene of action صحنه عملیات
global operation عملیات سراسری
terrain زمین عملیات
amphibious operation عملیات اب خاکی
finishing عملیات تکمیل
scope هدف عملیات
autonomous operation عملیات مستقل
night operations عملیات شبانه
operations personal پرسنل عملیات
plan of action طرح عملیات
airborne battlefield عملیات هوابرد
block operation عملیات بلوک
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
airmobile operations عملیات هوارو
air operations عملیات هوایی
operations research تحقیق در عملیات
initiatives ابتکار عملیات
parallel operation عملیات موازی
nature of the operation ماهیت عملیات
over the beach operations عملیات کرانهای
over the beach operations عملیات ساحلی
scope منظور از عملیات
hot dogging عملیات نمایشی
heat treatment عملیات حرارتی
operationally ready حاضر به عملیات
immediate action عملیات فوری
psychological operations عملیات روانی
chemical operations عملیات شیمیایی
initiative ابتکار عملیات
pseudooperation شبه عملیات
centre of activities مرکز عملیات
operating program برنامه عملیات
process chart نقشه عملیات
preliminary treatment عملیات مقدماتی
business type operation عملیات کامپیوتری
business type operation عملیات تجارتی
autonomous operation عملیات ازاد
building operations عملیات ساختمانی
operations room اتاق عملیات
terminal operations عملیات اسکلهای
divert action عملیات مخالف
actions جنگ عملیات
actions عملیات جنگی
radius شعاع عملیات
subversives عملیات براندازی
subversive عملیات براندازی
destructive operation عملیات مخرب
flow charts شمای عملیات
action عملیات جنگی
action جنگ عملیات
campaigns عملیات جنگی
electrochemical treatment عملیات الکتروشیمایی
earth work عملیات خاکی
conversational operation عملیات محاورهای
theater of operations صحنه عملیات
thermal treatment عملیات گرمایی
counter battery عملیات ضد اتشبار
dry run عملیات جنگی
counter military ضد عملیات نظامی
deputy for operations معاونت عملیات
flow chart شمای عملیات
war room اتاق عملیات
covert operations عملیات پنهانی
Military operations. عملیات نظامی
Construction works . عملیات ساختمانی
earthworks عملیات خاکی
regions ناحیه عملیات
region ناحیه عملیات
sabotaging عملیات تخریبی
sabotages عملیات تخریبی
sabotaged عملیات تخریبی
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
closing خاتمه عملیات
denial operations عملیات ممانعتی
delaying action عملیات تاخیری
countermine عملیات ضد مین
delay action عملیات تاخیری
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
offensives عملیات افندی
offensive عملیات افندی
manual operation عملیات دستی
sabotage عملیات تخریبی
formal operations عملیات صوری
surface treatment عملیات سطحی
synchronous operation عملیات همزمان
campaigned عملیات جنگی
f.of operations حوزه عملیات
delay عملیات تاخیری
delaying عملیات تاخیری
delays عملیات تاخیری
phase مرحله عملیات
covert operations عملیات مخفی
phasing مراحل عملیات
computer operation عملیات کامپیوتر
spial عملیات جاسوسی
campaign عملیات جنگی
concept of operations تدبیر عملیات
limiting operation عملیات محدودکننده
flight operations عملیات پرواز
string operation عملیات رشتهای
concrete operations عملیات عینی
phased مرحله عملیات
logical operations عملیات منطقی
campaigning عملیات جنگی
hostility عملیات خصمانه
continuity of operations مداومت عملیات
espial عملیات جاسوسی
offence عملیات تعرضی
offence عملیات افندی
offenses عملیات تعرضی
offenses عملیات افندی
phases مرحله عملیات
hostilities عملیات خصمانه
external operation عملیات خارجی
terminal operations عملیات بارانداز
continuity of operations تسلسل عملیات
macro طبقات و عملیات در یک تابع
maritime operations عملیات دریایی یا ناوگانی
reconnoitres عملیات اکتشافی کردن
reconnoitered عملیات اکتشافی کردن
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
logistic route فن امادکردن یکانهادر عملیات
hostile خصم عملیات خصمانه
reconnoitred عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering عملیات اکتشافی کردن
intratheater داخل صحنه عملیات
reconnoiters عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre عملیات اکتشافی کردن
heat treatment crack ترک عملیات حرارتی
field officer افسر عملیات صحرایی
floating point operation عملیات ممیز شناور
concept of operations روش اجرای عملیات
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
furnace campaign عملیات داخل کوره
combat operations مرکز عملیات رزمی
h hour ساعت شروع عملیات
heat treatable قابل عملیات حرارتی
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
exercise code word رمز عملیات مانور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com