English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
unary operation عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
Other Matches
handing سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
flopped اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
formats با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
format با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
handing سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
postfix عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
hand سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
notation عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notations عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
mflops اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
oprand عملوند
operand عملوند
literal operand عملوند لفظی
four address instruction معمولا: محل دو عملوند
notations که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
notation که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
factor هر عدد در ضرب که عملوند است
zeros دستوری که آدرس در آن عملوند است
zero دستوری که آدرس در آن عملوند است
factors هر عدد در ضرب که عملوند است
zeroes دستوری که آدرس در آن عملوند است
monadic operator اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
arithmetic فضایی در حافظه که عملوند ها را ذخیره میکند
operand فضای یک عملوند در دستور برنامه نویسی
operand عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
two address instruction دستوری که حاوی محل دو عملوند و آدرس نتیجه است
boolean operation جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
monadic operator عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
machined بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
operation عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
machines بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
boolean operation عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
connective نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
three address instruction دستوری که حاوی آدرس دو عملوند و محل نتیجه که باید ذخیره شود است
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
seconding دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
seconded دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
seconds دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
second دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
register دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
registers دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
registering دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
computations محاسبه
slide rule خط کش محاسبه
slide rules خط کش محاسبه
calculation محاسبه
prediction محاسبه
computation محاسبه
analysis محاسبه
computing محاسبه
predictions محاسبه
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
two address instruction قالب دستور که حاوی محل دو عملوند است و نتیجه در محل یکی از عملوندها ذخیره می شوند
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
designs طرح و محاسبه
design طرح و محاسبه
cam calculation محاسبه کرو
design load بارمبنای محاسبه
calculating machine ماشین محاسبه
nautical slide rule خط کش محاسبه دریایی
calk محاسبه کردن
uncomputable محاسبه ناپذیر
predicted محاسبه شده
approximation محاسبه ملایم
approximations محاسبه ملایم
dyscalculia محاسبه پریشی
computational مربوط به یک محاسبه
accounting price قیمت محاسبه
calculated field فیلد محاسبه
calculating factor ضریب محاسبه
calculation sheet برگ محاسبه
computational اشتباه در محاسبه
unit of account واحد محاسبه
computed محاسبه کردن
recalculation تجدید محاسبه
compute محاسبه کردن
double counting محاسبه مضاعف
computes محاسبه کردن
engineer's scale خط کش محاسبه مهندسی
computability قابلیت محاسبه
arithmetic unit واحد محاسبه
miscalculation محاسبه اشتباه
computations نتیجه محاسبه
account محاسبه نمودن
computable محاسبه پذیر
miscalculations محاسبه اشتباه
computation نتیجه محاسبه
miscalculate اشتباه محاسبه کردن
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
natural recalculation محاسبه مجدد طبیعی
predicted از قبل محاسبه شده
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
recalculation method روش محاسبه عدد
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
ration factor ضریب محاسبه جیره
miscalculating اشتباه محاسبه کردن
computation نتیجه شمارش محاسبه
miscalculates اشتباه محاسبه کردن
miscalculated اشتباه محاسبه کردن
load adjuster خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
computing سرعت محاسبه یک کامپیوتر
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
computations نتیجه شمارش محاسبه
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
accountable strength استعداد قابل محاسبه
tallying محاسبه چوب خط زدن
column wise recalculation محاسبه مجدد ستونی
collapse design محاسبه در محیط خمیری
incomputable غیر قابل محاسبه
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
computed price قیمت محاسبه شده
computable function تابع محاسبه پذیر
tally محاسبه چوب خط زدن
tallies محاسبه چوب خط زدن
row wise recalculation محاسبه مجدد سطری
tallied محاسبه چوب خط زدن
integral calculus محاسبه انتگرال [ریاضی]
calculated altitude ارتفاع محاسبه شده
dyadic operation عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
algorithms محاسبه عددی حساب رقومی
computed انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
strategically <adv.> طرح ریزی [محاسبه] شده
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
compute انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
box مربع روی ورقه محاسبه
long run period دوران محاسبه بلند مدت
computes انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
design for flexture and shear طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
computable آنچه قابل محاسبه است
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
basis of freight پایه محاسبه هزینه حمل
algorithm محاسبه عددی حساب رقومی
boxes مربع روی ورقه محاسبه
compiles برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
basket purchase خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
interpolations محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolation محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
scaling law ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
percentile محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
deferred addressing آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
reboot بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
fittest محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com