English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
Other Matches
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
favourite or vor ویژه مخصوص
special ammunition مهمات مخصوص یا ویژه
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
air inst alations تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air facility تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
coprocessor آداپتور نمایش سریع که مخصوص عملیات گرافیکی مثلاگ رسم خط و... است
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
storage TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
at قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
experts ویژه گر
particular ویژه
special ویژه
particulars ویژه
adhoc ویژه
specific humidity نم ویژه
idiocrasy ویژه
prerogative حق ویژه
prerogatives حق ویژه
extra special ویژه
expert ویژه گر
specifics ویژه
priviege حق ویژه
specialist ویژه گر
peculiar ویژه
specialists ویژه گر
expressing ویژه
expresses ویژه
expressed ویژه
express ویژه
specially ویژه
paticular ویژه
specific ویژه
special <adj.> ویژه
privilege حق ویژه
special character ویژه
extra <adj.> ویژه
nett ویژه
nets ویژه
net ویژه
habiliments جامه ویژه
indicium نشانه ویژه
specific rotation چرخش ویژه
specific viscosity گرانروی ویژه
specific heat گرمای ویژه
specific weight وزن ویژه
specific volume حجم ویژه
specific yield ابدهی ویژه
specific lattice شبکه ویژه
specific resistance مقاومت ویژه
specific weight سنگینی ویژه
specialization ویژه گری
specialization ویژه کاری
stall لژ جایگاه ویژه
specific heat دمای ویژه
stalling لژ جایگاه ویژه
gastronomist ویژه گرخوراک
speleologist ویژه گر غارشناسی
specific humidity رطوبت ویژه
specific drawdown افت ویژه
specialty ویژه گری
regiospecific جهت ویژه
specialize ویژه گری
specializes ویژه گری
relative density گرانی ویژه
specializing ویژه گری
resistivity مقاومت ویژه
net profit سود ویژه
monocular ویژه یک چشم
specialising ویژه گری
specialist ویژه کار
particular lien حق حبس ویژه
praetorian guard گارد ویژه
preceptorial ویژه اموزگاری
characteristic نشان ویژه
penologist ویژه گر کیفرشناسی
prerogatived دارای حق ویژه
characteristically نشان ویژه
proper function ویژه تابع
proper volume ویژه حجم
lingo زبان ویژه
lingoes زبان ویژه
specialises ویژه گری
quantum state ویژه حالت
specialists ویژه کار
monkish ویژه راهبان
singular matrix ماتریش ویژه
singular matrix ماتریس ویژه
expert ویژه کار
special party گروه ویژه
special passport پاسپورت ویژه
special symbol نماد ویژه
lacrimal ویژه اشک
special verdict تصمیم ویژه
species specific نوع- ویژه
lachrymal ویژه اشک
labeled cargo کالای ویژه
kink ویژه گی فرریز
specific cost هزینه ویژه
physiologists ویژه گر فیزیولوژی
physiologist ویژه گر فیزیولوژی
experts ویژه کار
special duty کار ویژه
monographs ویژه نگاشت
monograph ویژه نگاشت
special agreement قرارداد ویژه
special bastard حرامزاده ویژه
special case مورد ویژه
garb پوشاک ویژه
dead weights ویژه وزن
dead weight ویژه وزن
self weight ویژه وزن
special character دخشه ویژه
life guard هنگ ویژه
special deposits سپردههای ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
specific donor دهنده ویژه
extra equipment متعلقات ویژه
zoologist ویژه گرجانورشناسی
body guard هنگ ویژه
morbid ویژه ناخوشی
standing order اوامر ویژه
standing orders اوامر ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
prerogative دارای حق ویژه
prerogative حق یا امتیاز ویژه
trait نشان ویژه
traits نشان ویژه
extraordinary meeting نشست ویژه
special session نشست ویژه
booth جای ویژه
booths جای ویژه
byelaw قانون ویژه
bylaw قانون ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
versions شرح ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com