Dictiornary-Farsi | عمل جمعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 137 (9 milliseconds)

English	Persian
aggregate function	عمل جمعی


Search result with all words

volley	شلیک بطوردسته جمعی
volleyed	شلیک بطوردسته جمعی
volleying	شلیک بطوردسته جمعی
volleys	شلیک بطوردسته جمعی
strike	اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes	اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
poll	اخذرای دسته جمعی
polled	اخذرای دسته جمعی
polls	اخذرای دسته جمعی
flutter	بال زنی دسته جمعی
fluttered	بال زنی دسته جمعی
fluttering	بال زنی دسته جمعی
flutters	بال زنی دسته جمعی
salvo	فریاد دسته جمعی
salvoes	فریاد دسته جمعی
anthem	سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthems	سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
paratrooper	جمعی یکان چترباز
paratroopers	جمعی یکان چترباز
collective bargaining	مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
collective bargaining	جمعی
collective bargaining	معامله جمعی
collective bargaining	مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
addition	عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
additions	عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
litanies	مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litany	مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
gunner	جمعی توپخانه
gunners	جمعی توپخانه
picnic	گردش دسته جمعی
picnic	دسته جمعی خوردن
picnicked	گردش دسته جمعی
picnicked	دسته جمعی خوردن
picnics	گردش دسته جمعی
picnics	دسته جمعی خوردن
procession	حرکت دسته جمعی
processions	حرکت دسته جمعی
infantryman	جمعی پیاده نظام
infantrymen	جمعی پیاده نظام
mass	جمعی
masses	جمعی
massing	جمعی
collective	جمعی
collective	دسته جمعی
collective	جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
parade	تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded	تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades	تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading	تظاهرات عملیات دسته جمعی
choir	بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs	بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
gang	دسته جمعی عمل کردن
gangs	دسته جمعی عمل کردن
additive	جمعی
additives	جمعی
mass media	وسایل ارتباط جمعی
social	دسته جمعی
plural	جمعی
ensemble	دسته جمعی
ensembles	دسته جمعی
exodus	مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
teamwork	کار دسته جمعی
processional	دسته جمعی
processional	سروددسته جمعی
genocide	کشتار دسته جمعی
acapella	اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
aggregate operator	عملگر جمعی
aggregative	جمعی
antistrophe	حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
callective note	بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
certes	خاطر جمعی تحقیق
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
collectedness	جمعی حواس
collective agreement	توافق جمعی
collective behavior	رفتار جمعی
collective fire	اتش دسته جمعی
collective goods	کالاهای جمعی
collective goods	کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective guarantee	مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
collective liability	بدهی جمعی
collective mind	ذهن جمعی
collective ownership	مالکیت جمعی
collective protection	حفافت جمعی
collective responsibility	مسئوولیت جمعی
collective security	تامین دسته جمعی
collective self reliance	خوداتکائی جمعی
collective unconscious	ناهشیار جمعی
collectivism	وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
collectivism	اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
cumulative error	خطای جمعی
fcc	شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
formicarm	زندگی دسته جمعی موریانه
formicary	زندگی دسته جمعی موریانه
frankpledge	مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
gang days	روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gang punch	منگنه دسته جمعی
gang week	هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
head stock	راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
in mass	بطور دسته جمعی
Other Matches

mass hysteria	هیستری جمعی
scrutin deliste	رای جمعی
sum check	مقابله جمعی
sum term	لفظ جمعی
en masse	دسته جمعی
communal	دسته جمعی
all together	دسته جمعی
in company	دسته جمعی
in chorus	دسته جمعی
mass education	اموزش جمعی
mass communication	ارتباط جمعی
mass contagion	سرایت جمعی
power play	حمله دسته جمعی
nonoperating strength	جمعی غیرفعال در یکان
volley bombing	شلیک دسته جمعی
permanent party	جمعی دایمی یکان
ingrow	بطور دسته جمعی
synergism	کار توام ودسته جمعی
scot ant lot	جریمه یامالیات دسته جمعی
social increment	افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement	کاهش ناشی از کار جمعی
part song	آواز دسته جمعی بدون ساز
We are living in the age of mass communication.	ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
embarrassing clanger [British E]	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
terpsichore	رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
embarrassing blunder	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe	اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation	جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
strophe	چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
to go on a picnic	بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
round robin (letter) <idiom>	نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
polygarchy	حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
symbion	موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
poussette	رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
tenancy in common	حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره