Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
irregular act	عمل خلاف رویه
Other Matches
misconduct	خلاف
minor offence	خلاف
delict	خلاف
perverse	خلاف بد
petty offence	خلاف
trespassed	خلاف
trespasses	خلاف
trespassing	خلاف
contrary to	بر خلاف
offence	خلاف
offenses	خلاف
misdeed	خلاف
misdeeds	خلاف
misdemeanor	خلاف
offense,etc	خلاف
misdoing	خلاف
trespass	خلاف
reversing	خلاف جهت
fouler	خلاف طوفانی
foulest	خلاف طوفانی
fouls	خلاف طوفانی
contrary	مقابل خلاف
illogic	خلاف منطق
offender	خلاف کار
court of minor offence	محکمه خلاف
court of petty offences	محکمه خلاف
police court	دادگاه خلاف
police court	محکمه خلاف
fouled	خلاف طوفانی
contrary to nature	بر خلاف طبیعت
reverses	خلاف جهت
reversed	خلاف جهت
reverse	خلاف جهت
opposit	در خلاف جهت
contra flow	خلاف جهت
untrue	خلاف واقع
offenders	خلاف کار
anticlimactic	خلاف انتظاری
commit a minor offence	خلاف کردن
abnonmally	بر خلاف قاعده
foul	خلاف طوفانی
irregular	خلاف قاعده
guilty of a minor offence	خلاف کار
misconduct	خلاف کاری
trumped up	خلاف واقع
unconventional	خلاف عرف
misprision	خلاف کاری
missatement	خلاف گویی
unconscionable	خلاف وجدان
untruthful	خلاف حقیقت
contradictions	خلاف گویی
contradiction	خلاف گویی
malversation	اختلاس خلاف
trumped-up	خلاف واقع
inadvisability	خلاف مصلحت
impolicy	خلاف مصلحت
immorally	بر خلاف اخلاق
anomalies	خلاف قاعده
anomaly	خلاف قاعده
unlawful	خلاف شرع
anomalous	خلاف قاعده
immoral	خلاف اخلاق
offended	مرتکب خلاف شدن
offends	مرتکب خلاف شدن
unreason	عمل خلاف عقل
offend	مرتکب خلاف شدن
inequities	خلاف موازین انصاف
to offend against any one	به کسی خلاف کردن
inequity	خلاف موازین انصاف
inequitable	خلاف موازین انصاف
unscientific	خلاف موازین علمی
counterclockwise	در خلاف عقربههای ساعت
upwind	خلاف جهت باد
unnatural	بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally	بر خلاف اصول طبیعت
malfeasance	کار خلاف قانون
untruth	خلاف حقیقت کذب
to rise up against someone [something]	شورش کردن بر خلاف
counterclockwise	در خلاف جهت ساعت
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
illegality	کار خلاف قانون
hacker	شخص خلاف کار
untruths	خلاف حقیقت کذب
hackers	شخص خلاف کار
heterotaxis	ترتیب خلاف قاعده
metiers	رویه
procedure	رویه
mTtiers	رویه
metier	رویه
comportment	رویه
facets	رویه
facet	رویه
praxis	رویه
uppers	رویه
upper	رویه
immethodical	بی رویه
ism	رویه
these t. were not	رویه
vamp	رویه
surfaces	رویه
policy	رویه
surfaced	رویه
outside	رویه
surface	رویه
upper crust	رویه
tactics	رویه
irregular	بی رویه
tenors	رویه
tenor	رویه
facing	رویه
water surface	رویه اب
outsides	رویه
encrustation	رویه
facings	رویه
encrustations	رویه
policies	رویه
instep	رویه
insteps	رویه
practice	رویه
counterclockwise rotation	حرکت در خلاف عقربههای ساعت
retrograde	دوران در خلاف جهت معمول
condition contrary to the requirement	شرط خلاف مقتضای عقد
condition contrary to the requirment	شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of	شرط خلاف مقتضای عهد
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement]	این بر خلاف قرارداد ما است.
malfeasance	شرارت کار خلاف قانون
To swim against the current.	بر خلاف جریان آب شنا کردن
in stream procedure	رویه با مسیل
top	رویه عالی
covers	رویه لفاف
impolicy	رویه غلط
planimeter	رویه پیما
planed	رویه هموار
ostrich policy	رویه کبک
pentahedral	پنج رویه
recursive procedure	رویه بازگشتی
scheme of life	رویه زندگی
practice	رویه پیشه
pillow case	رویه بالش
judicial precedent	رویه قضایی
coverings	رویه لفاف
ism	اعتقاد رویه
encrustations	رویه بندی
cover	رویه لفاف
precedents	رویه قضایی
lines	حدود رویه
line	حدود رویه
pure procedure	رویه جامع
procedure oriented	رویه گرا
procedure declaration	اعلان رویه
recovery procedure	رویه ترمیمی
hard soil	رویه محکم
tacked	پونز رویه
surfaces	رویه دادن
surfaced	رویه فاهر
surfaced	رویه دادن
surface	رویه فاهر
tack	پونز رویه
triacontahedral	سی رویه سی طرفی
surface	رویه دادن
top milk	رویه شیر
surfaces	رویه فاهر
schemes	ترتیب رویه
tacking	پونز رویه
tacks	پونز رویه
encrustation	رویه بندی
sandals	کفش بی رویه
sandal	کفش بی رویه
surface-to-air	رویه به هوا
scheme	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
planing	رویه هموار
planes	رویه هموار
plane	رویه هموار
rubbed surface	رویه صاف
rough surface	رویه زبر
dummy module	رویه ساختگی
exfoliation	رویه سابی
facet theory	نظریه رویه ها
finishing coat	اندود رویه
flippy	فلاپی دو رویه
road surface	رویه راه
cross section	رویه برش
smooth surface	رویه صاف
cant	رویه اریب
the policy of the government	رویه دولت
single sided disk	دیسک یک رویه
code page	رویه رمز
systems	قاعده رویه
system	قاعده رویه
control procedure	رویه کنترل
precedent	رویه قضایی
card face	رویه کارت
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
impoliticly	از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
unconstitutional	بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
surface treatment	عملیات سطح رویه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com