Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (6 milliseconds)
English
Persian
arithmetic operation
عمل محاسباتی
Search result with all words
aggregate
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
arithmetic
محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
arithmetic
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
arithmetic
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
arithmetic
محاسباتی
array
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
addition
عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
additions
عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
algebra
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
miscalculation
خطای محاسباتی
miscalculations
خطای محاسباتی
fiscal
محاسباتی
accounting prices
قیمت های محاسباتی
alu
بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
alu
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
arithmetic instruction
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
arithmetic operator
اپراتور محاسباتی
arithmetic register
ثبات حسابی ثبات محاسباتی
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
calculating machine
ماشین محاسباتی
calculating punch
پانچ محاسباتی
computational mistake
خطای محاسباتی
compute bound
با تنگنای محاسباتی
compute bound
محدودیت محاسباتی
compute bound
باتنگنای محاسباتی
compute bound
کران محاسباتی
deferred credits
اعتبارات سالهای محاسباتی
design strength
مقاومت محاسباتی
design stress resultant
تلاش محاسباتی
dispersed intelligence
یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
mechanical percentage
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
money of account
پول محاسباتی
nomogram
نمودار محاسباتی
nomogram
جدول محاسباتی
nomograph
نمودار محاسباتی
number cruncher
کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
operational amplifier
تقویت کننده محاسباتی
process bound
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
selenodesy
اندازه گیری مکانهای ماه یانقشه برداری محاسباتی کره ماه
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com