Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
married failure
عمل نکردن اتصالی مین
Other Matches
universal joints
اتصالی گردان چهارشاخه گاردان اتصالی ازاد یا هرزگرد
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
sling
اتصالی
slings
اتصالی
slinging
اتصالی
connector
اتصالی
joint
اتصالی
symphyseal
اتصالی
short circuit
اتصالی
tie down
اتصالی
linkages
اتصالی
linkage
اتصالی
syndetic
اتصالی
pitman
میله اتصالی
shortest
اتصالی پیداکردن
short circuit
اتصالی مدار
short
اتصالی پیداکردن
shorter
اتصالی پیداکردن
joint weld
جوشکاری اتصالی
interconnection
اتصالی داخلی
adopter
لوله اتصالی
access road
راه اتصالی
coupling capacity
فرفیت اتصالی
ties
تیر اتصالی
coupling resistance
مقاومت اتصالی
tie
تیر اتصالی
tag line
کابل اتصالی
fitting piece
تکه اتصالی
double break knife switch
کلید تیغهای دو اتصالی
union
پیوند اتحادیه اتصالی
holds
گیره اتصالی نگهدارنده
hold
گیره اتصالی نگهدارنده
ST connector
اتصالی در انتهای فیبرنوری
joint bolt
پیچ و مهره اتصالی
unions
پیوند اتحادیه اتصالی
bonding
گیره اتصالی اتصال بدنه
multiple series condenser
خازن متغیر چند اتصالی
coupling measuring set
دستگاه اندازه گیری اتصالی
terret
حلقه اتصالی قلاده گردن سگ
territ
حلقه اتصالی قلاده گردن سگ
shorter
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
game
اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
shortest
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
toggle
میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر
short
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
toggles
میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر
extension
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extensions
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
foundation joint
درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
short circuit
اتصالی شدن دو سیم برق اتصال کوتاه
earth
اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
connection
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد
earths
اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
connexions
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد
plugs
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugging
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
joysticks
مدار و اتصالی که برای واسط بین goystick و کامپیوتر است
joystick
مدار و اتصالی که برای واسط بین goystick و کامپیوتر است
D type connector
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
port
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
plug
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
remote
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remoter
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remotest
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
expansion
اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
infest
ول نکردن
to keep it up
ول نکردن
infested
ول نکردن
infesting
ول نکردن
infests
ول نکردن
i/o
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی / خروجی به وسیله دیگر است
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
inputted
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
interface
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interfaces
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
reference junction
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
indulge
مخالفت نکردن
indulged
مخالفت نکردن
rejection
قبول نکردن
indulges
مخالفت نکردن
indulging
مخالفت نکردن
disassociate
همکاری نکردن
disassociated
همکاری نکردن
disassociating
همکاری نکردن
disassociates
همکاری نکردن
missfire
عمل نکردن
no go
<idiom>
موافقت نکردن
to pass by any thing
رعایت نکردن
to make no mention of
ذکر نکردن
omittance is no quit tance
مطالبه نکردن
to keep at arms length
اشنائی نکردن با
to keep one's distance
اشنایی نکردن
to be d. to
توجه نکردن به
discountenance
تصویب نکردن
discommend
توصیه نکردن
disoblige
ممنون نکردن
to miss the goal
گل نکردن
[ورزش]
disaffiliate
همکاری نکردن
withdraw
قبول نکردن
disclaimed
قبول نکردن
disclaim
قبول نکردن
disobey
اطاعت نکردن
disobeyed
اطاعت نکردن
disobeying
اطاعت نکردن
disobeys
اطاعت نکردن
disbelieving
باور نکردن
square deal
تقلب نکردن
disbelieves
باور نکردن
withdraws
قبول نکردن
disbelieved
باور نکردن
disbelieve
باور نکردن
disclaiming
قبول نکردن
disclaims
قبول نکردن
disapproves
تصویب نکردن
square deals
تقلب نکردن
disapprove
تصویب نکردن
abort
ریشه نکردن
input/output
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
disapproves
رد کردن تصویب نکردن
plead not guilty
اقرار به جرم نکردن
missfire
عمل نکردن گلوله
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
standpat
ورق عوض نکردن
disapproves
قبول نکردن رد کردن
to misbehave oneself
درست رفتار نکردن
to play not guilty
اقرار بگناه نکردن
to turn to account
بهرمندشدن از ضایع نکردن
to lose interest
جلب توجه نکردن
not my cup of tea
<idiom>
با چیزی حال نکردن
disapprove
رد کردن تصویب نکردن
to keep an oath inviolate
نقض نکردن سوگند
disapprove
قبول نکردن رد کردن
to be in disagreement
[with somebody]
موافقت نکردن
[با کسی]
understating
حقیقت را افهار نکردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
understated
حقیقت را افهار نکردن
understate
حقیقت را افهار نکردن
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
به موضوعی فکر نکردن
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
fall out of use
<idiom>
از چیزی استفاده نکردن
outputs
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
PCMCIA
مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
output
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
aborting
ریشه نکردن عقیم ماندن
aborts
ریشه نکردن عقیم ماندن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
shoot the works
<idiom>
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
beyond grasp
درک نکردن بیرون ازحدادراک
off one's high horse
<idiom>
تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
goof off
<idiom>
کار نکردن یاجدی نبودن
underplays
دست خودرا ادا نکردن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
underplay
دست خودرا ادا نکردن
aborted
ریشه نکردن عقیم ماندن
to not lift a finger
<idiom>
اصلا هیچ کاری نکردن
underplayed
دست خودرا ادا نکردن
to be at strife
[with somebody]
[over something]
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
failure
عمل نکردن گیر سلاح
disregarded
اعتنا نکردن عدم رعایت
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
except
: مستثنی کردن مشمول نکردن
failures
عمل نکردن گیر سلاح
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
underplaying
دست خودرا ادا نکردن
disregard
اعتنا نکردن عدم رعایت
to turn a d. ear to
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
disregarding
اعتنا نکردن عدم رعایت
depersonalization
توجه نکردن به هویت فردی
disregards
اعتنا نکردن عدم رعایت
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
port
[software]
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
D SUB connector
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
an incredulous smile
لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
malfunction
[ اندام یا ماشین و غیره ]
درست کار نکردن
misfired
عمل نکردن گلوله مانع اتش
Keep oneself to oneself.
پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
turn one's back on
<idiom>
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
misfires
عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfire
عمل نکردن گلوله مانع اتش
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
refusing
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
not to lose sight of
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
Welsh
زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
lay off
<idiom>
بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com