English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
missfire عمل نکردن گلوله
Search result with all words
misfire عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfired عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfires عمل نکردن گلوله مانع اتش
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
Other Matches
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
to keep it up ول نکردن
infest ول نکردن
infesting ول نکردن
infested ول نکردن
infests ول نکردن
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
disclaimed قبول نکردن
missfire عمل نکردن
withdraws قبول نکردن
omittance is no quit tance مطالبه نکردن
disobeys اطاعت نکردن
withdraw قبول نکردن
to be d. to توجه نکردن به
to keep at arms length اشنائی نکردن با
to pass by any thing رعایت نکردن
disbelieves باور نکردن
disbelieved باور نکردن
disbelieve باور نکردن
to make no mention of ذکر نکردن
disobey اطاعت نکردن
to keep one's distance اشنایی نکردن
disobeying اطاعت نکردن
disobeyed اطاعت نکردن
rejection قبول نکردن
disassociating همکاری نکردن
disassociates همکاری نکردن
disassociated همکاری نکردن
disassociate همکاری نکردن
indulging مخالفت نکردن
disapproves تصویب نکردن
indulged مخالفت نکردن
disapprove تصویب نکردن
disbelieving باور نکردن
disclaim قبول نکردن
disclaiming قبول نکردن
indulges مخالفت نکردن
disoblige ممنون نکردن
disclaims قبول نکردن
discountenance تصویب نکردن
discommend توصیه نکردن
disaffiliate همکاری نکردن
indulge مخالفت نکردن
abort ریشه نکردن
square deal تقلب نکردن
square deals تقلب نکردن
no go <idiom> موافقت نکردن
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
disapprove رد کردن تصویب نکردن
to be in disagreement [with somebody] موافقت نکردن [با کسی]
plead not guilty اقرار به جرم نکردن
understating حقیقت را افهار نکردن
understates حقیقت را افهار نکردن
understated حقیقت را افهار نکردن
disapprove قبول نکردن رد کردن
disapproves رد کردن تصویب نکردن
disapproves قبول نکردن رد کردن
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
not my cup of tea <idiom> با چیزی حال نکردن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
standpat ورق عوض نکردن
understate حقیقت را افهار نکردن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
to turn to account بهرمندشدن از ضایع نکردن
to play not guilty اقرار بگناه نکردن
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
to misbehave oneself درست رفتار نکردن
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
fall out of use <idiom> از چیزی استفاده نکردن
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
to lose interest جلب توجه نکردن
underplay دست خودرا ادا نکردن
underplayed دست خودرا ادا نکردن
underplaying دست خودرا ادا نکردن
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
underplays دست خودرا ادا نکردن
boycotted ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
boycotts ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
to be split [over something] [with somebody] موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
failures عمل نکردن گیر سلاح
to be at strife [with somebody] [over something] موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to not lift a finger <idiom> اصلا هیچ کاری نکردن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
failure عمل نکردن گیر سلاح
aborted ریشه نکردن عقیم ماندن
aborts ریشه نکردن عقیم ماندن
to turn a d. ear to توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
married failure عمل نکردن اتصالی مین
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
shoot the works <idiom> از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
aborting ریشه نکردن عقیم ماندن
beyond grasp درک نکردن بیرون ازحدادراک
except : مستثنی کردن مشمول نکردن
goof off <idiom> کار نکردن یاجدی نبودن
married failure عمل نکردن خوشه اتصال مین
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
malfunction [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
an incredulous smile لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
Keep oneself to oneself. پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
not to lose sight of ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
refused قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
welch زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
refusing قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
Welsh زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
fail عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
cartridge گلوله
shell proof ضد گلوله
cartridges گلوله
cannon proof ضد گلوله
fire ball گلوله
bullet-proof ضد گلوله
glomerule گلوله رگ
line shot گلوله در خط
projectile گلوله
roundest گلوله
bullets گلوله
gunshots گلوله
pellet گلوله
shot گلوله
ball گلوله
clue گلوله نخ
gunshot گلوله
clues گلوله نخ
rounds گلوله ها
bullet گلوله
shots گلوله
round گلوله
globe گلوله
globes گلوله
blank catridge گلوله سلام
marble گلوله شیشهای
clew گلوله کردن
cartouche گلوله توپ
bulletproof ضد یا مانع گلوله
burst center مرکز گلوله
cartouch گلوله توپ
canon ball گلوله توپ
cannon shot گلوله توپ
cannon proof ضد گلوله توپ
cease loading گلوله را پرنکنید
hitting اصابت گلوله
center of burst مرکزاصابت گلوله
can , not observe گلوله ناپیدا
cannonball گلوله توپ
blank cartridge فشنگ بی گلوله
base spray بسکهای ته گلوله
fragments بسک گلوله
buckshot گلوله سربی
bullet گلوله تفنگ
bullet-proof ضد گلوله کردن
bullet-proof پاد گلوله
base fuze ماسوره ته گلوله
plumb گلوله سربی
bullet گلوله فشنگ
rotating band کمربند گلوله
incendiary گلوله اتش زا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com