Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
facture
عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
Other Matches
stereography
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
forms
طریقه
system
طریقه
form
طریقه
genre
طریقه
genres
طریقه
way
طریقه
systems
طریقه
formed
طریقه
methods
طریقه
manner
طریقه
lins donawitz process
طریقه ال دی
structure
طریقه
method
طریقه
methode
طریقه
aught
هرچیزی
routine
طریقه عادی
routinely
طریقه عادی
routines
طریقه عادی
method
راه طریقه
shortcut
طریقه اقتصادی
absolutism
طریقه مطلقه
methods
راه طریقه
fashion
طرز طریقه
process
روند طریقه
fashioned
طرز طریقه
solemn form
طریقه رسمی
fashioning
طرز طریقه
processes
روند طریقه
mode
طرز طریقه
fashions
طرز طریقه
acoustic
به طریقه صوتی
modes
طرز طریقه
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
crown
بالای هرچیزی
crowns
بالای هرچیزی
palm
کف هرچیزی پهنه
loose end
انتهای شل هرچیزی
palms
کف هرچیزی پهنه
loose ends
انتهای شل هرچیزی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
power press extrusion
طریقه اشترانق پرس
procedure
رویه طریقه فرایند
the manner of doing any thing
روش یا طریقه کاری
contact print
چاپ به طریقه تماس
measuring method
طریقه اندازه گیری
method of measurment
طریقه اندازه گیری
cores
مغز ودرون هرچیزی
core
مغز ودرون هرچیزی
w
هرچیزی بشکل حرف w
knife-edges
لبه تیز هرچیزی
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
sheeting
هرچیزی بشکل ورقه
knife edge
لبه تیز هرچیزی
blade
هرچیزی شبیه تیغه
shoulder
هرچیزی شبیه شانه
broadside
سطح پهن هرچیزی
nates
هرچیزی شبیه کفل
buttoning
هرچیزی شبیه دکمه
buttoned
هرچیزی شبیه دکمه
button
هرچیزی شبیه دکمه
rind
پوسته بیرونی هرچیزی
broadsides
سطح پهن هرچیزی
rinds
پوسته بیرونی هرچیزی
spindle
هرچیزی شبیه دوک
rattail
هرچیزی شبیه دم موش
spindles
هرچیزی شبیه دوک
shouldered
هرچیزی شبیه شانه
shouldering
هرچیزی شبیه شانه
petticoat
هرچیزی شبیه شلیته
steelyard
هرچیزی شبیه قپان
shoulders
هرچیزی شبیه شانه
spools
هرچیزی شبیه قرقره
spool
هرچیزی شبیه قرقره
petticoats
هرچیزی شبیه شلیته
centralized control
انجام کنترل به طریقه تمرکزی
international practice
طریقه معمول به بین المللی
caged storage
انبار کردن به طریقه محصور
bonnet
کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
bonnets
کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
bolus
قطعه کوچک وگردی از هرچیزی
backboard
تخته یا صفحهء پشت هرچیزی
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
boats
کرجی هرچیزی شبیه قایق
boat
کرجی هرچیزی شبیه قایق
crumb
هرچیزی شبیه خرده نان
crumbs
هرچیزی شبیه خرده نان
blinds
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blinded
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind
هرچیزی که مانع عبورنور شود
magnetic anomaly detection gear
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
acoustical surveillance
اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
aerodynamic missile
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
mechanical sweep
مین جمع کردن به طریقه خودکار
centrifugal casting process
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
brinell hardness test
طریقه اندازه گیری سختی برینل
world is one's oyster
<idiom>
هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
insigne
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
what have you
<idiom>
هرچیزی که شخص میخواهد و دوست دارد
anathema
هرچیزی که مورد لعن واقع شود
stirrup
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
insignia
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
stirrups
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
bond
عهد ومیثاق هرچیزی که شخص رامقیدسازد
rod float
تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
sonne photography
روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
whiplash
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
tub
حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
whiplashes
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
tubs
حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
lancet
هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
lancets
هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
in the clear
<idiom>
رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
stereocomparagraph
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
wisest
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
subaqueous ranging
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
wise
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
crow's foot
هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
utilitarianism
بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
c
سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
stereophotogrammetry
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
skeins
کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
skein
کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
breasts
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
linear speed
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
polar plot
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
cubes
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
dree
ساختن با
upgrade
ساختن
upgraded
ساختن
pills
حب ساختن
inventing
ساختن
upgrading
ساختن
invents
ساختن
upgrades
ساختن
put up
ساختن
indite
ساختن
put-up
ساختن
pellet
حب ساختن
build
ساختن
buildings
ساختن
invented
ساختن
makes
ساختن
creates
ساختن
make
ساختن
unifies
تک ساختن
bulid
ساختن
fashioning
مد ساختن
fashioned
مد ساختن
unifying
تک ساختن
unify
تک ساختن
carbonize
کک ساختن
pill
حب ساختن
creating
ساختن
compose
ساختن
composes
ساختن
create
ساختن
confect
ساختن
builds
ساختن
fashions
مد ساختن
fashion
مد ساختن
to get along
ساختن
to go in with
ساختن با
generating
ساختن
generates
ساختن
generated
ساختن
generate
ساختن
fabricating
ساختن
constructing
ساختن
constructed
ساختن
construct
ساختن
set up
ساختن
idolises
بت ساختن
to make a shift
ساختن
to make away
ساختن
remake
از نو ساختن
remakes
از نو ساختن
manufacture
ساختن
produced
ساختن
produce
ساختن
fabricate
ساختن
produces
ساختن
fabricates
ساختن
to t. up
ساختن
fabricated
ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com