Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English
Persian
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
Other Matches
display board
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatant
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
outbreaks
درگیر
outbreak
درگیر
scrambling
درگیر شدن
mesh
درگیر کردن
gear in
درگیر شدن
scrambles
درگیر شدن
meshing
درگیر کردن
scrambled
درگیر شدن
enmeshed
درگیر-درمخمسهافتادن
meshes
درگیر کردن
scramble
درگیر شدن
engages
درگیر شدن
engage
درگیر شدن
screw around
<idiom>
درگیر کاری بودن
commitment
درگیر جنگ کردن
commitments
درگیر جنگ کردن
take care of
<idiom>
با چیزی درگیر شدن
duck
درگیر شدن هواپیماها
commissions
درگیر رزم کردن
commissioning
درگیر رزم کردن
commission
درگیر رزم کردن
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
active aircraft
هواپیمای درگیر در رزم
involving
درگیر کردن یا شدن
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
ducks
درگیر شدن هواپیماها
duckings
درگیر شدن هواپیماها
ducked
درگیر شدن هواپیماها
involve
درگیر کردن یا شدن
involves
درگیر کردن یا شدن
up to here with
<idiom>
درگیر رفتاربد کسی بودن
scrambles
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambling
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scramble
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
درگیر کردن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
درگیر کردن
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
ingredient
عناصر
ingredients
عناصر
mix up, caution
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
escape line
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
I didn't intend to involve you in this mess.
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
cantilever elements
عناصر کنسولی
meteorological data
عناصر هواسنجی
combat , elements
عناصر رزمی
known data
عناصر تیرمعلوم
known data
عناصر معلوم
job elements
عناصر شغلی
essential elements
عناصر ضروری
component operation
عناصر عملیاتی
conversion of data
تبدیل عناصر
intelligence data
عناصر اطلاعات
data element
عناصر اطلاعات
column head
عناصر سرستون
firing data
عناصر تیر
gft setting
عناصر خط کش تیر
minor elements
عناصر فرعی
trace elements
عناصر کمیاب
clemency
اعتدال عناصر
target indications
عناصر هدف
transmutation
تبدیل عناصر
representative elements
عناصر نماینده
minor elements
عناصر جزئی
orbital element
عناصر مداری
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
chart data
عناصر تیر نقشهای
head
عناصر اولیه ستون
data
سوابق عناصر داده ها
interrupted
[عناصر معماری منقطع]
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
transition series
گروه عناصر واسطه
treadway
پل برای عناصر پیاده
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
basic data
عناصر تیر اولیه
periocic table
جدول تناوبی عناصر
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
inner transition elements
عناصر واسطه داخلی
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
chaines
[عناصر بنایی شبیه پایه]
coriolis force
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
replot data
عناصر دوباره بردن هدفها
direct plotting
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
hands-on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filters
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
articulation
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
arrays
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
cartesian structure
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
array
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct plotting
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
engage
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engages
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
director
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeat
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
couples
جفت شدن درگیر شدن
couple
جفت شدن درگیر شدن
coupled
جفت شدن درگیر شدن
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com