English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
gun pointing data عناصر مربوط به روانه کردن توپ
Other Matches
elemental مربوط به عناصر ابتدائی
firing data عناصر مربوط به تیراندازی
collimator وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
orientation روانه کردن
lays روانه کردن
lay روانه کردن
sending روانه کردن
dismissing روانه کردن
dismisses روانه کردن
to put a way childish روانه کردن
hale روانه کردن
send روانه کردن
sends روانه کردن
dispateh روانه کردن
to give the mitten روانه کردن
to give the sack روانه کردن
to send away روانه کردن
dismiss روانه کردن
pack off روانه کردن
to pack off روانه کردن
kick out <idiom> روانه کردن
send away روانه کردن
dispatches روانه کردن فرستادن
laying روانه کردن توپ
dispatch روانه کردن فرستادن
dispatched روانه کردن فرستادن
to send someone packing کسیرا روانه کردن
orientation روانه کردن دستگاهها
despatching روانه کردن فرستادن
direct laying روانه کردن مستقیم
to send one to the right about کسی را روانه کردن
despatches روانه کردن فرستادن
despatched روانه کردن فرستادن
reciprocal روانه کردن متقابله
departs روانه شدن حرکت کردن
departing روانه شدن حرکت کردن
depart روانه شدن حرکت کردن
reciprocal laying روانه کردن متقابله توپها
orienting روانه کردن تطبیق دادن
orient روانه کردن تطبیق دادن
orients روانه کردن تطبیق دادن
indirect fire روانه کردن غیر مستقیم
get off روانه کردن عقب رفتن از
display board تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatant یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
relays عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
lays روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lay روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
let out <idiom> روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
decomposing تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
directing اداره کردن روانه کردن وسایل
sending ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pip matching روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launch روانه کردن مامور کردن
launched روانه کردن مامور کردن
launches روانه کردن مامور کردن
launching روانه کردن مامور کردن
half thickness ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
direct fire هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
stream روانه
streams روانه
streamed روانه
fling روانه ساختن
to get one's mittimus روانه شدن
to get the mitten روانه شدن
go روانه ساختن
information flow روانه خبر
stream routing روند روانه
flings روانه ساختن
reshaping روانه کاری
flinging روانه ساختن
goes روانه ساختن
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
launghing روانه سازی پرتاب
back sight method روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
connect اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
continuously pointed fire اتش روانه شده مداوم
ingredient عناصر
ingredients عناصر
connects مربوط کردن
connect مربوط کردن
intelligence data عناصر اطلاعات
gft setting عناصر خط کش تیر
cantilever elements عناصر کنسولی
minor elements عناصر جزئی
target indications عناصر هدف
orbital element عناصر مداری
representative elements عناصر نماینده
component operation عناصر عملیاتی
clemency اعتدال عناصر
trace elements عناصر کمیاب
data element عناصر اطلاعات
transmutation تبدیل عناصر
minor elements عناصر فرعی
essential elements عناصر ضروری
column head عناصر سرستون
firing data عناصر تیر
conversion of data تبدیل عناصر
known data عناصر تیرمعلوم
known data عناصر معلوم
combat , elements عناصر رزمی
job elements عناصر شغلی
meteorological data عناصر هواسنجی
precipitative مربوط به تعجیل کردن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
inner transition elements عناصر واسطه داخلی
data سوابق عناصر داده ها
head عناصر اولیه ستون
chart data عناصر تیر نقشهای
combat , elements عناصر درگیر در رزم
interrupted [عناصر معماری منقطع]
constituent elements of crime عناصر متشکله جرم
treadway پل برای عناصر پیاده
force augmentation عناصر تقویتی یکان
periocic table جدول تناوبی عناصر
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
transition series گروه عناصر واسطه
basic data عناصر تیر اولیه
alludes افهار کردن مربوط بودن به
alluding افهار کردن مربوط بودن به
relayed ربط دادن مربوط کردن
relays ربط دادن مربوط کردن
alluded افهار کردن مربوط بودن به
allude افهار کردن مربوط بودن به
identified مربوط کردن تشخیص دادن
identifies مربوط کردن تشخیص دادن
relay ربط دادن مربوط کردن
identify مربوط کردن تشخیص دادن
identifying مربوط کردن تشخیص دادن
replot data عناصر دوباره بردن هدفها
record firing عناصر تیر را ثبت کنید
quantification معرفی عناصر یک جسم تعریف
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
direct plotting تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
computing gunsight دوربین محاسب عناصر تیر
coriolis force اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
chaines [عناصر بنایی شبیه پایه]
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
filters حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
topology روش اتصال عناصر مختلف شبکه
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
aided matching سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
tailors برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
orthopaedic مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
batch با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
tailor برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
batches با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
access procedures روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
searchingly جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searched جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
to shoot oneself in the foot <idiom> بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح]
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
two-dimensional آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuit ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
emunctory مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com