English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
active element عنصر عامل
Search result with all words
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
Other Matches
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
elements عنصر
components عنصر
component عنصر
agent عنصر
agents عنصر
masurium عنصر 34
members عنصر
element عنصر
isomeric هم عنصر
member عنصر
electronic element عنصر الکترونیکی
inverse element عنصر وارون
weakling سست عنصر
logic element عنصر منطقی
passive element عنصر غیرعامل
alloying element عنصر الیاژی
biotic element عنصر زیستی
minor constituent عنصر جزئی
alloying agent عنصر الیاژی
nand element عنصر نقیض و
minor constituent عنصر فرعی
alloying element عنصر الیاژ
aqueous element عنصر ابی
code element عنصر رمز
guest element عنصر کم مقدار
trace element عنصر کم مقدار
identity element عنصر یکسانی
logic element عنصر لاجیک
weaklings سست عنصر
picture element عنصر تصویر
service element عنصر اداری
wallydraigle سست عنصر
element عنصر اساس
coupling element عنصر اتصال
titanium عنصر فلزی
transition element عنصر واسطه
tracer element عنصر ردیاب
threshold element عنصر استانهای
thermocouple عنصر حرارتی
weak-kneed سست عنصر
chemical element عنصر شیمیایی
weak minded سست عنصر
acid forming element عنصر اسیدساز
ingredient عنصر سازنده
ingredients عنصر سازنده
abiotic element عنصر بیجان
abiotic element عنصر نازیوه
part عنصر اصلی
absorbing element عنصر جذب
element عنصر عملیاتی
abundant element عنصر فراوان
acid forming element عنصر اسیدی
Elementarism عنصر نگری
weak kneed سست عنصر
tactical element عنصر تاکتیکی
data element عنصر داده
delay element عنصر تاخیری
accommpanying element عنصر همراه
processing element عنصر پردازشی
print element عنصر چاپ
primordial element عنصر ازلی
elements عنصر عملیاتی
disafected person عنصر نامطلوب
active element عنصر کنشی
primitive element عنصر اولیه
symmetry element عنصر تقارن
elements عنصر اساس
stop element عنصر ایست
start element عنصر شروع
coupling element عنصر پیوست
signal element عنصر علامتی
shunt element عنصر موازی
cryotron عنصر برودتی
active element عنصر فعال
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
exclusive or element عنصر یای انحصاری
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
heating element المان یا عنصر حرارتی
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
pyrogen عنصر قابل اشتعال
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
mental element of crime عنصر روانی جرم
physical element of crime عنصر مادی جرم
active element عنصر عمل کننده
asterium عنصر ویژه ستارگان
metal cutting element عنصر براده برداری
air defense element عنصر پدافند هوایی
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
pixel نقطه عنصر تصویری
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
primordial عنصر نخستین اساسی
task element عنصر اجرای عملیات
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabrics بافته عنصر تار و پود
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabric بافته عنصر تار و پود
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
head اولین عنصر داده در لیست بودن
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
agents عامل
devices عامل
device عامل
acting عامل
propellants عامل
operating عامل
elements عامل
attorneys عامل
assignee عامل
parameter عامل
agent representative عامل
coagent هم عامل
principals عامل
propellant عامل
parameters عامل
agent عامل
attorney عامل
principal عامل
operator عامل
operators عامل
functionery عامل
agencies عامل
v factor عامل وی
factors عامل
agency عامل
operative عامل
operatives عامل
propellent عامل
element عامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com