English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
disafected person عنصر نامطلوب
Other Matches
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
unfavorable نامطلوب
spinous نامطلوب
uncalled for نامطلوب
undesirable نامطلوب
uncalled-for نامطلوب
ill favored نامطلوب
undersirable inflation تورم نامطلوب
unfavorable trade تجارت نامطلوب
an uncalled-for remark تذکری نامطلوب
beastby د دخوی نامطلوب بد
noisome کریه نامطلوب
negative externalities پی امدهای نامطلوب خارجی
unfavorable balance of trade توازن نامطلوب تجارتی
undersirable rate of growth نرخ رشد نامطلوب
jarred اثر نامطلوب باقی گذاردن
jar اثر نامطلوب باقی گذاردن
jars اثر نامطلوب باقی گذاردن
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
blade twist تغییر نامطلوب گام ملخ ازریشه تا نوک
bergson criterion ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
aliasing اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
elements عنصر
masurium عنصر 34
agents عنصر
agent عنصر
isomeric هم عنصر
member عنصر
components عنصر
members عنصر
component عنصر
element عنصر
acid forming element عنصر اسیدی
chemical element عنصر شیمیایی
code element عنصر رمز
coupling element عنصر اتصال
coupling element عنصر پیوست
cryotron عنصر برودتی
data element عنصر داده
wallydraigle سست عنصر
acid forming element عنصر اسیدساز
weak minded سست عنصر
biotic element عنصر زیستی
electronic element عنصر الکترونیکی
active element عنصر عامل
Elementarism عنصر نگری
accommpanying element عنصر همراه
alloying agent عنصر الیاژی
active element عنصر کنشی
alloying element عنصر الیاژ
aqueous element عنصر ابی
active element عنصر فعال
alloying element عنصر الیاژی
delay element عنصر تاخیری
transition element عنصر واسطه
shunt element عنصر موازی
primitive element عنصر اولیه
service element عنصر اداری
processing element عنصر پردازشی
print element عنصر چاپ
primordial element عنصر ازلی
picture element عنصر تصویر
passive element عنصر غیرعامل
nand element عنصر نقیض و
minor constituent عنصر جزئی
signal element عنصر علامتی
logic element عنصر لاجیک
guest element عنصر کم مقدار
trace element عنصر کم مقدار
identity element عنصر یکسانی
tracer element عنصر ردیاب
inverse element عنصر وارون
threshold element عنصر استانهای
thermocouple عنصر حرارتی
symmetry element عنصر تقارن
stop element عنصر ایست
start element عنصر شروع
logic element عنصر منطقی
minor constituent عنصر فرعی
abundant element عنصر فراوان
weak-kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
element عنصر اساس
element عنصر عملیاتی
elements عنصر اساس
elements عنصر عملیاتی
weakling سست عنصر
weaklings سست عنصر
weak kneed سست عنصر
absorbing element عنصر جذب
ingredient عنصر سازنده
abiotic element عنصر بیجان
part عنصر اصلی
ingredients عنصر سازنده
tactical element عنصر تاکتیکی
abiotic element عنصر نازیوه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
heating element المان یا عنصر حرارتی
pixel نقطه عنصر تصویری
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
exclusive or element عنصر یای انحصاری
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
metal cutting element عنصر براده برداری
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
task element عنصر اجرای عملیات
mental element of crime عنصر روانی جرم
physical element of crime عنصر مادی جرم
pyrogen عنصر قابل اشتعال
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
primordial عنصر نخستین اساسی
asterium عنصر ویژه ستارگان
air defense element عنصر پدافند هوایی
active element عنصر عمل کننده
fabrics بافته عنصر تار و پود
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabric بافته عنصر تار و پود
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
head اولین عنصر داده در لیست بودن
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
softies پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
gram atom وزن یک عنصر شیمیایی بگرم که معادل وزن اتمی انست
softy پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
first in first out صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
wetzel عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
searched روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
triad 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com