English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
exclusive or element عنصر یای انحصاری
Other Matches
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
monopoly امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopolies امتیاز انحصاری کالای انحصاری
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
soles انحصاری
monopolistic انحصاری
patents انحصاری
exclusive انحصاری
patented انحصاری
mere انحصاری
patent انحصاری
sole right حق انحصاری
sole انحصاری
merest انحصاری
patenting انحصاری
restricted مقیدالتداول انحصاری
monopoly position موقعیت انحصاری
monopoly power قدرت انحصاری
sole agent نماینده انحصاری
preemptive قبضهای انحصاری
monopoly price قیمت انحصاری
monopoly restriction محدودیت انحصاری
monopoly output تولید انحصاری
monopoly management مدیریت انحصاری
patented دارای حق انحصاری
market trust بازار انحصاری
patenting دارای حق انحصاری
patent دارای حق انحصاری
exclusive or یای انحصاری
soles تنها انحصاری
monopoly bank بانک انحصاری
sole تنها انحصاری
monopolistic competition رقابت انحصاری
patents دارای حق انحصاری
monopolist سیاست انحصاری
oligopsony خرید نیمه انحصاری
oligapoly فروش نیمه انحصاری
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
exclusive economic zone منطقه اقتصادی انحصاری
patent right حق انحصاری ثبت شده
exclusive or cate دریچه یای انحصاری
monopolizing امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises امتیاز انحصاری گرفتن
fixed stock مالک انحصاری سهام
exjunction gate دریچه یای انحصاری
monopolised امتیاز انحصاری گرفتن
patenting انحصاری به ثبت رساندن
sole selling right حقوق فروش انحصاری
patents انحصاری به ثبت رساندن
patented انحصاری به ثبت رساندن
sole distributor contract قرارداد توزیع انحصاری
sole arbitrator حکم یا داور انحصاری
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
patent انحصاری به ثبت رساندن
patent law قانون ثبت انحصاری اختراعات
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
monopolization گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patent امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
agents عنصر
agent عنصر
masurium عنصر 34
components عنصر
component عنصر
isomeric هم عنصر
element عنصر
members عنصر
elements عنصر
member عنصر
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
signal element عنصر علامتی
primitive element عنصر اولیه
minor constituent عنصر جزئی
processing element عنصر پردازشی
Elementarism عنصر نگری
picture element عنصر تصویر
service element عنصر اداری
passive element عنصر غیرعامل
electronic element عنصر الکترونیکی
code element عنصر رمز
primordial element عنصر ازلی
coupling element عنصر اتصال
coupling element عنصر پیوست
data element عنصر داده
biotic element عنصر زیستی
delay element عنصر تاخیری
disafected person عنصر نامطلوب
cryotron عنصر برودتی
chemical element عنصر شیمیایی
guest element عنصر کم مقدار
wallydraigle سست عنصر
transition element عنصر واسطه
tracer element عنصر ردیاب
threshold element عنصر استانهای
thermocouple عنصر حرارتی
tactical element عنصر تاکتیکی
symmetry element عنصر تقارن
start element عنصر شروع
print element عنصر چاپ
weak minded سست عنصر
nand element عنصر نقیض و
trace element عنصر کم مقدار
identity element عنصر یکسانی
inverse element عنصر وارون
logic element عنصر منطقی
logic element عنصر لاجیک
stop element عنصر ایست
minor constituent عنصر فرعی
shunt element عنصر موازی
aqueous element عنصر ابی
active element عنصر کنشی
weakling سست عنصر
active element عنصر فعال
weaklings سست عنصر
acid forming element عنصر اسیدساز
acid forming element عنصر اسیدی
accommpanying element عنصر همراه
abundant element عنصر فراوان
absorbing element عنصر جذب
abiotic element عنصر نازیوه
abiotic element عنصر بیجان
ingredients عنصر سازنده
ingredient عنصر سازنده
weak-kneed سست عنصر
active element عنصر عامل
part عنصر اصلی
alloying element عنصر الیاژ
weak kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
element عنصر اساس
alloying element عنصر الیاژی
alloying agent عنصر الیاژی
element عنصر عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
elements عنصر اساس
pixel نقطه عنصر تصویری
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
mental element of crime عنصر روانی جرم
task element عنصر اجرای عملیات
heating element المان یا عنصر حرارتی
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
metal cutting element عنصر براده برداری
physical element of crime عنصر مادی جرم
pyrogen عنصر قابل اشتعال
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
primordial عنصر نخستین اساسی
asterium عنصر ویژه ستارگان
air defense element عنصر پدافند هوایی
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
active element عنصر عمل کننده
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
fabrics بافته عنصر تار و پود
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
fabric بافته عنصر تار و پود
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
head اولین عنصر داده در لیست بودن
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com