Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (14 milliseconds)
English	Persian
mistook	عوضی گرفتن
Other Matches
to run riot	رد عوضی
substitutional	عوضی
misnomer	نام عوضی
misdeal	برگ عوضی
elf child	بچه عوضی
misnomers	نام عوضی
mishearing	عوضی شنیدن
mishear	عوضی شنیدن
mishears	عوضی شنیدن
misheard	عوضی شنیدن
misplace	درجای عوضی گذاشتن
lain	اختفاء در لباس عوضی
incog	پوشیده بانام عوضی
misplacement	وضع چیزی در جای عوضی
parostosis	پیدایش استحوان در جای عوضی
substitvtionary	عوضی جای چیزدیگرگذاشته شده
wrongshipped	محمولهای که عوضی ارسال شده
You gave me the wrong key .	کلیدی که به من دادی عوضی بود
personate	در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
belied	خیانت کردن به عوضی نشان دادن
She mistook me for somebody else .	مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
belying	خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies	خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belie	خیانت کردن به عوضی نشان دادن
I often confuse the twin brothers .	من این دوقلوها رااغلب باهم عوضی می گیرم
paranomia	اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abating	اب گرفتن از
take	گرفتن
abated	اب گرفتن از
takes	گرفتن
abate	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
to get at	گرفتن
retaking	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
obturate	گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
abates	اب گرفتن از
retakes	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
resumed	از سر گرفتن
get	گرفتن
resumes	از سر گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
resuming	از سر گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
gets	گرفتن
retake	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
resume	از سر گرفتن
getting	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
wed	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
capture	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
captures	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
capturing	گرفتن
to catch on	گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
acquiring	گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
holds	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
hold	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
catch	گرفتن
to call back	پس گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
cease	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
break out	در گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
pushing	گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to break in	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to draw back	پس گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
situate	جا گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
grabbing	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
skim	کف گرفتن از
grabs	گرفتن
skim	گرفتن کف
grabbed	گرفتن
deglutinate	گرفتن
lute	گل گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
to take a wife	زن گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
to take one's stand	جا گرفتن
wive	زن گرفتن
nails	گرفتن
nail	گرفتن
grab	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
unsay	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
to take up	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
reclaims	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
lutes	گل گرفتن
adeem	پس گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbered	گرفتن
tong	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
accustom	خو گرفتن
reclaim	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
to shut off	را گرفتن
catch on	گرفتن
encumber	گرفتن
cork	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to hunt out	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
renovates	از سر گرفتن
receives	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
fleas	کک گرفتن
renovating	از سر گرفتن
flea	کک گرفتن
detracts	گرفتن
receive	گرفتن
corks	گرفتن
false grip	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
get at	گرفتن
skims	گرفتن کف
situates	جا گرفتن
nailed	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
situating	جا گرفتن
disesteem	کم گرفتن
cuddles	دراغوش گرفتن
niggles	خرده گرفتن
niggled	خرده گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com