Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
Other Matches
companion ladder
نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway
راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
spoliation
ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
traded
حمل کالا با کشتی
shipper
فرستنده کالا با کشتی
trade
حمل کالا با کشتی
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
staith
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
supercargo
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
staithe
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
looted
غارت کردن
ravages
غارت کردن
loot
غارت کردن
ravaging
غارت کردن
ransacked
غارت کردن
ravens
غارت کردن
ransacking
غارت کردن
ransacks
غارت کردن
raven
غارت کردن
ransack
غارت کردن
bereave
غارت کردن
ravage
غارت کردن
ravaged
غارت کردن
loots
غارت کردن
rob
غارت کردن
pillage
غارت کردن
pillaging
غارت کردن
plunders
غارت کردن
pillaged
غارت کردن
forage
غارت کردن
foraged
غارت کردن
pillages
غارت کردن
sacque
غارت کردن
plunder
غارت کردن
foraging
غارت کردن
robs
غارت کردن
harried
غارت کردن
despoil
غارت کردن
despoiled
غارت کردن
plundering
غارت کردن
despoiling
غارت کردن
harrying
غارت کردن
despoils
غارت کردن
reave
غارت کردن
to make spoil of
غارت کردن
harry
غارت کردن
robbed
غارت کردن
robbing
غارت کردن
depredate
غارت کردن
harries
غارت کردن
forages
غارت کردن
rapine
غصب غارت کردن
to play havoc among
غارت کردن چاپیدن
to lay waste
ویران یا غارت کردن
ravaging
ویران یا غارت کردن
ravages
ویران یا غارت کردن
ravaged
ویران یا غارت کردن
havoc
غارت وویران کردن
ravage
ویران یا غارت کردن
gutting
غارت کردن حریصانه خوردن
guts
غارت کردن حریصانه خوردن
gut
غارت کردن حریصانه خوردن
to make havoc of
برباد دادن غارت کردن
maraud
بقصد غارت حمله کردن
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
harrow
جریحه دار کردن غارت کردن
harrows
جریحه دار کردن غارت کردن
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
looted
چپاولگری کردن غارت کردن
loot
چپاولگری کردن غارت کردن
loots
چپاولگری کردن غارت کردن
spoils
غارت کردن ضایع کردن
spoiling
غارت کردن ضایع کردن
spoiled
غارت کردن ضایع کردن
maraud
غارت کردن چپاول کردن
spoil
غارت کردن ضایع کردن
spoliate
چپاول کردن غارت کردن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
acceptance of goods
قبول کردن کالا
to offer
عرضه کردن
[ کالا]
released
ترخیص کردن کالا
objects
کالا اعتراض کردن
releases
ترخیص کردن کالا
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
release
ترخیص کردن کالا
objecting
کالا اعتراض کردن
to boycott goods
تحریم کردن کالا
direct objects
کالا اعتراض کردن
indirect objects
کالا اعتراض کردن
object
کالا اعتراض کردن
objected
کالا اعتراض کردن
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
lot
کالا بقطعات تقسیم کردن
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
plunder
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plunders
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plundering
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
despoliation
غارت
despoilment
غارت
pillage
غارت
rapine
غارت
predatin
غارت
plunderage
غارت
pillaging
غارت
pirating
غارت
pirates
غارت
pirated
غارت
plundering
غارت
plunder
غارت
pillages
غارت
plunders
غارت
pillaged
غارت
pirate
غارت
robberies
غارت
ravaged
غارت
booty
غارت
ravage
غارت
freeboot
غارت
spoilage
غارت
ravaging
غارت
ravages
غارت
havoc
غارت
depredations
غارت
loots
غارت
robbery
غارت
looted
غارت
inbreak
غارت
loot
غارت
forays
غارت
foray
غارت
depredation
غارت
sacque
غارت چپاول
havoc
غارت و ویرانی
freebooting
غارت گری
predatory war
جنگ با غارت
imbark
در کشتی سوار کردن
sailings
با کشتی حمل کردن
sailed
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
فعال کردن کشتی
to take ship
با کشتی حمل کردن
to take ship
در کشتی سوار کردن
sail
با کشتی حمل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com