English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
Other Matches
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
deat benefit وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
focsle قسمت جلوکشتی که درزیرعرشه واقع شده وملوانان درانجابسرمیبرند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
casualty زخمی
ulcerous زخمی
casualties زخمی
wounded زخمی
wound less زخمی نشده
impetiginous زرد زخمی
traumatic زخمی جراحتی
ulcerative زخمی قرحی
stabber زخمی که تیر میکشد
wounds جراحت زخمی کردن
wounding جراحت زخمی کردن
wound جراحت زخمی کردن
wound chevron علامت زخمی شدن
gore باشاخ زخمی کردن
gored باشاخ زخمی کردن
gores باشاخ زخمی کردن
wounded in action زخمی شده در جنگ
goring باشاخ زخمی کردن
foot sore دارای پاهای زخمی
footsore دارای پاهای زخمی
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
injures زخمی کردن ضرر رساندن
injuring زخمی کردن ضرر رساندن
injured person آدم آسیب دیده [زخمی]
chevrons ارم زخمی شدن در جنگ
unscathed خسارت ندیده زخمی نشده
scotching چاک دادن زخمی کردن
chevron ارم زخمی شدن در جنگ
wound chevron نشان زخمی شدن در جنگ
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
injure زخمی کردن ضرر رساندن
scotch چاک دادن زخمی کردن
scotched چاک دادن زخمی کردن
scotches چاک دادن زخمی کردن
to maul somebody [something] کسی [چیزی] را بدجور زخمی کردن
to die from an injury [a wound] به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
solatium غرامت
recompense غرامت
finest غرامت
indemnities غرامت
repayment غرامت
repayments غرامت
indemnity غرامت
recompenses غرامت
considerations غرامت
penalty غرامت
fine غرامت
consideration غرامت
recompensed غرامت
penalties غرامت
bote غرامت
fined غرامت
recompensing غرامت
compensations غرامت
compensation غرامت
remunerations غرامت
remuneration غرامت
compensatory amount غرامت
compensaion غرامت
compensate some one losses غرامت
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
shoots زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoot زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
compensations غرامت تاوان
recompensing غرامت پرداختن
indemnitee غرامت گیر
reparation جبران غرامت
letter of indemnity غرامت نامه
war indemnity غرامت جنگی
indemnitor غرامت پرداز
compensation غرامت تاوان
indemnification پرداخت غرامت
loss of claim فقدان غرامت
indemnificatory غرامت امیز
recompenses غرامت پرداختن
indemnity غرامت پرداختن
damage خسارت غرامت
damageable غرامت بردار
damage غرامت ضرر
indemnities غرامت پرداختن
indemnify غرامت پرداختن
recompense غرامت پرداختن
recompensed غرامت پرداختن
cash collection voucher سندپرداخت غرامت نقدی
ransom غرامت جنگی جزیه
ransoms غرامت جنگی جزیه
indemnify غرامت بیمه زیان
damage غرامت معیوب کردن
compensations غرامت عوض دادن
compensation غرامت عوض دادن
indemnify صدمه زدن به غرامت دادن
solatium غرامت برای ترضیه خاطر
misericord یکجورقمه نوک تیزکه ضربه مرگ را باان میزدندکه زخمی زودتراسوده شودئهسث
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
bedsore زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
pockets پولی
venal پولی
pocket پولی
impecuniosity بی پولی
moneyed پولی
impecuniousity بی پولی
mercenaly پولی
pecuniary پولی
monetary پولی
moneyary پولی
tight money کنترل پولی
polymyxin پولی میکسین
polywag پولی واگ
monetary deflation انقباض پولی
dealing for money معاملات پولی
real غیر پولی
financial inventory ذخایر پولی
financial property اموال پولی
money wage مزد پولی
money order حواله پولی
money orders حواله پولی
unit of currency واحد پولی
grooved pulley پولی شیاردار
money matters امور پولی
pay patient مریض پولی
money income درامد پولی
pecuniary liability ضمانت پولی
financial property داراییهای پولی
monetary restriction محدودیت پولی
monetary base پایه پولی
monetary unit واحد پولی
monetary base مبنای پولی
monetary authorities مقامات پولی
monetary assets دارائیهای پولی
backing پشتوانه پولی
monetary system سیستم پولی
reconvert پولی را مجدداتسعیرکردن
money capital سرمایه پولی
monetary value ارزش پولی
monetary control کنترل پولی
monetary control نظارت پولی
monetary convention اتحاد پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary school مکتب پولی
monetary sector بخش پولی
monetary policy سیاست پولی
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary inflation تورم پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary deflation محدودیت پولی
monetary targets اهداف پولی
money illusion توهم پولی
money illusion خطای پولی
loose pulley پولی هرزگرد
polyethylene پولی اتیلن
monetary economy اقتصاد پولی
national money income درامد ملی پولی
rate of money wage نرخ مزد پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
nonmonetarists اقتصاددانان غیر پولی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
money rate of interest نرخ بهره پولی
deflation انقباض پولی رکود
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
down and out <idiom> هیچ پولی نداشتند
he is pressed for money از بی پولی در مضیقه است
price ارزش پولی کالا
nonmonetary sector بخش غیر پولی
dollar area منطقه پولی دلار
nonmonetary income درامد غیر پولی
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
nonmonetary assets دارائیهای غیر پولی
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
feel the pinch <idiom> دچار بی پولی شدن
prices ارزش پولی کالا
free capital سرمایه گذار پولی
gold currency system نظام پولی طلا
tight money سیاست پولی انقباضی
financing تامین هزینه پولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com