Total search result: 214 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
imp |
غرس کردن افزودن |
imps |
غرس کردن افزودن |
|
|
Search result with all words |
|
extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
redouble |
افزودن دوبرابر کردن |
redoubled |
افزودن دوبرابر کردن |
redoubles |
افزودن دوبرابر کردن |
redoubling |
افزودن دوبرابر کردن |
inset |
افزودن اضافه کردن گذاشتن |
insets |
افزودن اضافه کردن گذاشتن |
subjoin |
در پایان افزودن اضافه کردن |
throwin |
مشارکت کردن افزودن بر |
Other Matches |
|
increment |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
increments |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
set the game |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
set the score |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
to run rup |
افزودن |
accelerates |
افزودن |
augmented |
افزودن |
augment |
افزودن |
increase |
افزودن |
increased |
افزودن |
to eke out |
افزودن |
adds |
افزودن |
adding |
افزودن |
add |
افزودن |
add |
افزودن |
append |
افزودن |
dynamize |
افزودن |
subjoin |
افزودن |
subjoin |
افزودن |
eke out |
افزودن به |
accelerating |
افزودن |
accelerated |
افزودن |
accelerate |
افزودن |
increases |
افزودن |
aggrandise |
افزودن |
put on |
افزودن |
Inc |
افزودن |
append |
افزودن |
appended |
افزودن |
adject |
افزودن به |
appending |
افزودن |
enhancing |
افزودن |
aggrade |
افزودن |
enhances |
افزودن |
aggrandize |
افزودن |
appends |
افزودن |
enhanced |
افزودن |
enhance |
افزودن |
eke |
افزودن |
augmenting |
افزودن |
potentize |
افزودن |
augments |
افزودن |
imburse |
افزودن |
stocked |
به موجودی افزودن |
preponderate |
چربیدن بر افزودن |
plus |
افزودن به مثبت |
stock |
به موجودی افزودن |
to pay back |
برگرداندن افزودن |
amplifies |
افزودن بالابردن |
amplified |
افزودن بالابردن |
amplify |
افزودن بالابردن |
amplifying |
افزودن بالابردن |
settings |
افزودن به وقت بازی |
increased |
افزودن ترقی دادن |
increase |
افزودن ترقی دادن |
volumes |
کتاب برحجم افزودن |
volume |
کتاب برحجم افزودن |
increases |
افزودن ترقی دادن |
resurface |
لایهی جدید افزودن |
resurfaced |
لایهی جدید افزودن |
toincrease any one's salary |
مواجب کسیرا افزودن |
setting |
افزودن به وقت بازی |
bundling |
افزودن نرم افزار |
apperceive |
بمعلومات خود افزودن |
to fan the flame |
برشدت چیزی افزودن |
bundle |
افزودن نرم افزار |
bundles |
افزودن نرم افزار |
adjoin |
افزودن متصل شدن |
accrete |
بهم افزودن یا چسبانیدن |
adjoined |
افزودن متصل شدن |
adjoins |
افزودن متصل شدن |
resurfaces |
لایهی جدید افزودن |
toincrease any one's salary |
برحقوق کسی افزودن |
throw in |
مطلبی بر صحبت کسی افزودن |
to intensify one's actions |
برشدت اقدامات خود افزودن |
daylight saving time |
افزودن یک ساعت بر ساعات روز |
queues |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
queue |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
queued |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
queueing |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
doping |
افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه |
upgrading |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
upgrades |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
date |
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی |
forward mode |
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل |
upgraded |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
upgrade |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
dates |
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی |
date |
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند |
mithridatism |
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران |
insert |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
dates |
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند |
parallelling |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
winder |
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت |
inserting |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
inserts |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
paralleling |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
paralleled |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
parallel |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
parallelled |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
parallels |
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد |
anchor line extension kits |
جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات |
paroli |
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان |
extends |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
extending |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
insertion loss |
توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود |
saving |
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه |
ten's complement |
عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید |
increment |
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار |
extend |
فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد |
increments |
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار |
updated |
تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند |
updates |
تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند |
update |
تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند |
extensible |
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که به کاربر امکان افزودن نوع داده و دستورات خاص خود را میدهد |
source |
نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد |
memo field |
فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد |
privilege |
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد |
two's complement |
افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی |
cost plus pricing |
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده |
aliasing |
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر |
high |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
highest |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
highs |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
subscribing |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribed |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribes |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
subscribe |
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید |
appreciated |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
appreciating |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
appreciates |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
appreciate |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
dithering |
ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش |
special drawing rights |
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است |
expandable |
با افزودن نرم افزار یا سخت افزار |
extend |
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است |
extends |
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است |
extending |
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است |
expanded memory system |
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند |
structure |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
structuring |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
structures |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
appends |
1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود |
appended |
1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود |
appending |
1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود |
append |
1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
updates |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
updated |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
update |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
to let somebody treat you like a doormat <idiom> |
با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن] |
unmew |
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
capture |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
countervial |
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن |
captures |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
capturing |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
challengo |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
verify |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verified |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifies |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifying |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
shoots |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
shoot |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
foster |
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن |
orienting |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
orient |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
to temper [metal or glass] |
آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه] |
orients |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
cross examination |
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
buck up |
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن |
assign |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
assigns |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
assigned |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
serve |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
assigning |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
to appeal [to] |
درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه] |
calk |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
tae |
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن |
served |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
concentrating |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
to inform on [against] somebody |
کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن] |
serves |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
concentrate |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
concentrates |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
soft-pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedalling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedalled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedals |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
withstanding |
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن |
correct |
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن |
infringing |
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن |