Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English
Persian
complain
غرولند کردن نالیدن
complained
غرولند کردن نالیدن
complaining
غرولند کردن نالیدن
complains
غرولند کردن نالیدن
Other Matches
snarls
غرولند کردن
begrudged
غرولند کردن
snarling
غرولند کردن
snarled
غرولند کردن
squawked
غرولند کردن
begrudging
غرولند کردن
snarl
غرولند کردن
begrudges
غرولند کردن
begrudge
غرولند کردن
squawks
غرولند کردن
squawk
غرولند کردن
grizzle
نالیدن خاکستری کردن
grizzling
نالیدن خاکستری کردن
grizzles
نالیدن خاکستری کردن
rumbles
غرولند
rumble
غرولند
rumbled
غرولند
whimpered
نالیدن زار زار گریه کردن
whimper
نالیدن زار زار گریه کردن
whimpering
نالیدن زار زار گریه کردن
whimpers
نالیدن زار زار گریه کردن
gnarl
گره درخت یا چوب غرولند
whinges
نالیدن
groan
نالیدن
grunt
نالیدن
groans
نالیدن
whinging
نالیدن
grunting
نالیدن
groaning
نالیدن
groaned
نالیدن
grunts
نالیدن
whingeing
نالیدن
snuffles
نالیدن
snuffling
نالیدن
whines
نالیدن
whine
نالیدن
grunted
نالیدن
whining
نالیدن
whinged
نالیدن
snuffled
نالیدن
snuffle
نالیدن
whinge
نالیدن
whined
نالیدن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
lubricated
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricates
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judges
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judged
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judge
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judging
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
lubricating
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensated
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
clear
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
lubricate
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
mends
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
endorses
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorse
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
to adapt
[to]
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
adjusting
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
ascertian
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
compensates
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
mend
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to secure
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
mended
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
adjusts
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
parallelize
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
endorsing
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expended
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulates
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
specifying
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crush
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
clears
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
crushed
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
referred
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
expending
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
compensate
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
expend
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
refer
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
modulating
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
justifying
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifies
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
evaporate
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporates
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clearest
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
evaporated
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporating
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
justify
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
specifies
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crushes
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
detaches
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
refers
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
clearer
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
detaching
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
specify
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
detach
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
screened
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com