Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English
Persian
fulsome
غلیظ
concentrated
غلیظ
dense
غلیظ
denser
غلیظ
densest
غلیظ
dreggy
غلیظ
grumous
غلیظ
sizy
غلیظ
Other Matches
smoke
مه غلیظ
thick fog
مه غلیظ
dense fog
مه بس غلیظ
smokes
مه غلیظ
inspissation
غلیظ سازی
thickens
غلیظ شدن
thickener
غلیظ کننده
thickeners
غلیظ کننده
heavy accent
لهجه غلیظ
incrassate
غلیظ شدن
caliginous
تار غلیظ
condensable
غلیظ شدنی
consomme
ابگوشت غلیظ
semiliquid
مایع غلیظ
potage
ابگوشت غلیظ
massy
متراکم غلیظ
incrassate
غلیظ گردن
loblolly
اش اماج غلیظ
thickened
غلیظ شدن
thicken
غلیظ شدن
enrichment
غلیظ کردن
pea-souper
مه غلیظ زردرنگ
thickest
غلیظ سفت
concentration
غلیظ سازی
concentrations
غلیظ سازی
pea souper
مه غلیظ زردرنگ
body
غلیظ کردن
thick
غلیظ سفت
thicker
غلیظ سفت
bodies
غلیظ کردن
pea-soupers
مه غلیظ زردرنگ
slabs
غلیظ لیز
slab
غلیظ لیز
heavies
غلیظ خواب الود
heavier
غلیظ خواب الود
burr
غلیظ تلفظ کردن
thickening agent
عامل غلیظ کننده
impaste
رنگ غلیظ زدن به
pea soupy
غلیظ و زرد رنگ
cream of lime
دوغاب اهک غلیظ
heaviest
غلیظ خواب الود
heavy
غلیظ خواب الود
viscid
غلیظ وشیره مانند
Blood is thicker than water .
<proverb>
خون از آب غلیظ تر است.
burrs
غلیظ تلفظ کردن
burring
غلیظ تلفظ کردن
burred
غلیظ تلفظ کردن
wilson cloud
نوعی ابر غلیظ و متراکم
sirup
محلول غلیظ قندی دارویی
smoke out
<idiom>
درمه غلیظ گیر کردن
madrilene
ابگوشت غلیظ گوجه فرنگی
syrup
محلول غلیظ قندی دارویی
syrups
محلول غلیظ قندی دارویی
impasto
شیوه رنگ زنی غلیظ
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
minestrone
سوپ غلیظ سبزی ولوبیاوماکارونی
sludge
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
calendaring
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
condenses
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condense
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condensing
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com