Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
no decompression dive
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
Other Matches
hang off
مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
decompression stop
مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
print
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
prints
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
stop over
توقف کوتاه مدت
interval
توقف کوتاه بین دو عمل
race condition
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
vertical scale
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
stop and go
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
diving
غواصی
skin-diving
غواصی
skin diving
غواصی
scuba diving
غواصی با وسایل
dived
غواصی کردن
dive
غواصی کردن
fins
کفش غواصی
fin
کفش غواصی
dry suit
لباس غواصی
bootie
کفش غواصی
wet suits
لباس غواصی
splash line
خط پریدن به اب در غواصی
diving bell
الت غواصی
seadopod
اطاقک غواصی
swin fin
کفش غواصی
splash line
خط شروع غواصی
wet suit
لباس غواصی
air tank
کپسول هوای غواصی
snorkeling
غواصی بکمک لوله و ماسک
decompression diving
غواصی در عمق یا زمان معین
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
valves
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
skip breathing
حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
diver's flag
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
climb
صعود
bulging
صعود
escalade
صعود
bulges
صعود
bulge
صعود
pull up
صعود
ascendance
صعود
climbed
صعود
climbing
صعود
climbs
صعود
ascension
صعود
ascents
صعود
ascent
صعود
bulged
صعود
up
صعود کردن
rise
خیز صعود
consecutive climbing
صعود نوبتی
clear way
محوطه صعود
continuous climbing
صعود طبیعی
climbs
صعود کردن
upping
صعود کردن
climb
صعود کردن
layback
صعود دولفری
vertical speed
سرعت صعود
mounts
صعود ترفیع
mount
صعود ترفیع
rises
خیز صعود
mountant
صعود کننده
rises
صعود طلوع
herringbone step
صعود جناقی
rate of climb
میزان صعود
rise
صعود طلوع
upped
صعود کردن
climbed
صعود کردن
free climbing
صعود ازاد
climbing
صعود کردن
angle of departure
زاویه صعود
alpinism
صعود سبکبار
ascending
صعود کننده
soar
صعود کردن
soared
صعود کردن
soars
صعود کردن
artificial climbing
صعود مصنوعی
back and knee climbing
صعود تنورهای
balance climbing
صعود تعادلی
climb corridor
دالان صعود هواپیما
sidestep
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
boiling point elevation
صعود نقطه جوش
rising
درحال ترقی یا صعود
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
aircraft climb corridor
دالان صعود هواپیما
bring up
صعود با حمایت از بالا
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
ups and downs
صعود وافول اقبال
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
vertical takeoff
سرعت صعود اولیه هواپیما
vertical speed
سرعت صعود عمودی هواپیما
assumption
جشن صعود مریم باسمان
cloud top height
ارتفاع صعود قارچ اتمی
boiling point elevation constant
ثابت صعود نقطه جوش
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
angle of departure
زاویه صعود هواپیما از روی باند
climbing wax
واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
vertical replenishment
تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
decompression table
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
climber
پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
vent valve
دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
toss bombing
نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
it does not weigh with me
ندارد
there is no style about her
ندارد
there is no limit to it
حد ندارد
he is not of that stamp
را ندارد
flicker free
ی ندارد
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
stand
توقف
pauses
توقف
paused
توقف
pause
توقف
cessation
توقف
suspension of payment
توقف
stopple
توقف
tarriance
توقف
pausing
توقف
stop code
کد توقف
suspensions
توقف
halted
توقف
syncope
توقف
suspension
توقف
halt
توقف
stopped
توقف
insolvency
توقف
stopping
توقف
interrupt
توقف
flag stop
توقف
interrupting
توقف
stops
توقف
interrupts
توقف
commorant
توقف
interruptions
توقف
halts
توقف
stop
توقف
stoppage
توقف
stoppages
توقف
park
توقف
parked
توقف
interruption
توقف
parks
توقف
it lacks soul
روح ندارد
he has no excuse what
عذری ندارد
no object
اهمیت ندارد
no matter
اهمیت ندارد
dont mention it
اهمیت ندارد
it is well enough
عیبی ندارد
he has an a. to grind
غرضی ندارد
it does not matter
اهمیت ندارد
it is nothing new
تازگی ندارد
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
hadn't
ندارد نبایستی
it is nothing out of the way
غرابتی ندارد
he is out of huomor
دماغ ندارد
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
he has nothing of his own
چیزی ندارد
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
he has no temperature to day
امروز تب ندارد
he has no manners
اداب ندارد
he hasno notion of going
سر رفتن ندارد
it is a soft snap
کاری ندارد
there is no limit to it
اندازه ندارد
Don’t mention it.
قابلی ندارد.
No problem at all. It is quite all right .
مانعی ندارد
It is no trouble at all.
زحمتی ندارد
Nothing is quite impossible.
کارنشد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
عیب ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
مقصودی ندارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
seasoned
هنگام
season
هنگام
at the same moment
در آن هنگام
seasons
هنگام
moment
هنگام
during
هنگام
gamut
هنگام
term
هنگام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com