Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (14 milliseconds)
English
Persian
incomparability
غیر قابل مقایسه
Search result with all words
comparable
قابل مقایسه مانند کردنی
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
benchmark
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmarks
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
analogous
قابل مقایسه
comparably
بطور قابل مقایسه
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with
قابل مقایسه بودن با
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.
این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
Other Matches
to contrast
[with]
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
collation
مقایسه
collations
مقایسه
resemblance
مقایسه
analogy
مقایسه
comparison
مقایسه
comparisons
مقایسه
analogies
مقایسه
datum line
خط مقایسه
comparing
مقایسه کردن
parity error
خطای مقایسه
incomparable
غیرقابل مقایسه
odd parity
مقایسه فرد
even parity
مقایسه زوج
incommensurable
مقایسه ناپذیر
contrast
مقایسه کردن
contrasted
مقایسه کردن
compares
مقایسه کردن
no parity
عدم مقایسه
cf
مقایسه شود
frequency comparison
مقایسه فرکانس
contrasts
مقایسه کردن
datum
سطح مقایسه
parity bit
بیت مقایسه
incomparability
مقایسه ناپذیری
compare
مقایسه کردن
parity checking
بازبینی مقایسه
compared
مقایسه کردن
parity error
غلط مقایسه
refrence
مبنای مقایسه
incomparable
مقایسه ناپذیر
comparableness
قابلیت مقایسه
comparison operator
عملگر مقایسه
comparisons
روش مقایسه
logical comparison
مقایسه منطقی
comparatively
بطور مقایسه
assimilatc
مقایسه نمودن
comparison
روش مقایسه
to make comparisons
مقایسه کردن
to draw comparisons
مقایسه کردن
comparator
مقایسه کننده
contrasting
مقایسه کردن
A comparison of theory and practice.
مقایسه ای از نظری و عمل.
between
دربین درمقام مقایسه
comparative philology
علم مقایسه زبانها
comparative gage
دستگاه مقایسه کننده
tape comparator
مقایسه کننده نوار
paired comparisons method
روش مقایسه جفتی
measure
مقایسه کردن سنجش
a comparison of the brain to a computer
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
by comparison
وقتی مقایسه می شوند
incomparably
بطور غیرقابل مقایسه
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
comparator
وسیله انجام مقایسه
table comparator
مقایسه کننده نوارها
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
priority
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
That's a poor comparison.
این مقایسه ای نا مناسب است.
not a patch on
به هیچ طرف مقایسه نیست با
proportion
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
VBScript
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
to drow a p between two
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
priorities
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
proportions
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
a comparison of men's salaries with those of women
مقایسه حقوق مردان با زنان
comparable
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
parity error
اشتباه مقایسه خطای توازن
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
cost effectiveness
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
a comparison between European and Japanese schools
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
to be out of all proportion to something
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
jobs
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
index number
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Participation rates are low compared to international standards.
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
Comparison with other countries is extremely interesting.
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
local area network
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
vertical
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
summation check
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
spellcheck
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
phosphor
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
pair exchange sorting algorithm
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
activities
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
activity
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
volatility
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
sensible
قابل درک قابل رویت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
DES
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
density
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
densities
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
four ball
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
search
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
leap frog test
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
searchingly
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
DTMF
روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
penetrometer
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
ram
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rammed
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rams
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
minicomputer
کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
reads
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
solvable
قابل حل
qualified
قابل
thorough paced
قابل
soluble
قابل حل
good
قابل
capable
قابل
sensible
قابل حس
acceptor
قابل
incapable
نا قابل
dissoluble
قابل حل
ablest
قابل
abler
قابل
apt
قابل
able
قابل
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
receivable
قابل قبول
expandable
قابل انبساط
discernible
قابل تمیز
discernible
قابل تشخیص
mobiles
قابل تحرک
expansile
قابل انبساط
distinct
قابل تشخیص
pronounceable
قابل تلفظ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com