English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
simplex غیر مرکب کلمه ساده
Other Matches
holophrastic توجیه مفاهیم مرکب با یک کلمه
agglutination ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
combined influence mine مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
least significant bit رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
augments تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
worded نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmented تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
syllable جزء کلمه مقطع کلمه
syllables جزء کلمه مقطع کلمه
synonyms کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonym کلمه مترادف کلمه هم معنی
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
softer محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softest محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softest حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi مرکب الفرس متن الفرس مرکب
hybrid مرکب
compounds مرکب
combined مرکب
tracing ink مرکب
combined arms مرکب
multiplex مرکب
parasyntetic مرکب
complexity مرکب
complexities مرکب
mixed مرکب
complex مرکب
ink pad مرکب زن
compound مرکب
complexes مرکب
roadster مرکب
ink مرکب
composite مرکب
conposite مرکب
formant مرکب
inks مرکب
roadsters مرکب
composed مرکب
compounded مرکب
pads مرکب خشک کن
ink bag کیسه مرکب
ink eraser مرکب پاک کن
chinese ink مرکب چین
combined circuit مدار مرکب
Indian ink مرکب چین
syncarp میوه مرکب
combined bill of laning بارنامه مرکب
combined command فرماندهی مرکب
multimodal transport حمل مرکب
mixed number عدد مرکب
mixed flow جریان مرکب
combined arms رستههای مرکب
harmonic motion الحان مرکب
build up section مقاطع مرکب
summation tone صوت مرکب
hybrid wave موج مرکب
wound pole قطب مرکب
pad مرکب خشک کن
build up lining پوشش مرکب
combined command یکان مرکب
combined arms team تیم مرکب
markab مرکب الفرس
compound wound generator مولد مرکب
combined arms یکان مرکب
combination fixture اویز مرکب
consisting مرکب بودن از
flitched beam تیر مرکب
combination vehicle خودروهای مرکب
consists مرکب بودن از
inkiness سیاهی مرکب
combination lantern فانوس مرکب
synthetic مرکب از موادمصنوعی
ink pot مرکب دان
binary explosive سوختارشدید مرکب
built up lining پوشش مرکب
magnetic ink مرکب مغناطیسی
ink bottle مرکب دان
diphthong مصوت مرکب
lenticular مرکب از عدسی
diphthongs مصوت مرکب
consist مرکب بودن از
interest on interest ربح مرکب
built up section مقاطع مرکب
combination current جریان مرکب
combined arms army ارتش مرکب
consisted مرکب بودن از
printing ink مرکب چاپ
compound ماده مرکب
compound اتصال مرکب
compound جسم مرکب
compound لفظ مرکب
saccharic مرکب ازساخارین
compound lens عدسی مرکب
compound magnet مغناطیس مرکب
compounded لفظ مرکب
compounded جسم مرکب
compounds جسم مرکب
compounds لفظ مرکب
compounded ماده مرکب
compounded اتصال مرکب
inker مرکب نویس
magnetic battery مغناطیس مرکب
compound motion حرکت مرکب
compound interest بهره مرکب
compound interest ربح مرکب
cuttle ماهی مرکب
cuttle fish ماهی مرکب
decomposite مرکب درمرکب
decompound مرکب درمرکب
dense ignorance جهل مرکب
inks مرکب زدن
compound probability احتمال مرکب
compound statement جمله مرکب
ink مرکب زدن
compound wound motor موتور مرکب
converter valve لامپ مرکب
composite یکان مرکب
composite چیز مرکب
copying ink مرکب کپیه
double ignorance جهل مرکب
pully block قرقره مرکب
multiple offence حمله مرکب
india ink مرکب چین
oaten مرکب از دانههای جو
compound eye چشم مرکب
composite column ستون مرکب
composite defense دفاع مرکب
composite demand تقاضای مرکب
combined footing شالوده مرکب
composite material مواد مرکب
multivibrator لرزه گر مرکب
composite armor زره مرکب
composite area سطوح مرکب
multiple unit valve لامپ مرکب
combined forces نیروهای مرکب
combined staff ستاد مرکب
combined stresses تنش مرکب
combined stresses تنشهای مرکب
drawing ink مرکب رسم
company team تیم مرکب
complex number عدد مرکب
onomastic مرکب از اسم
compound bending خمش مرکب
compound catenary اویزانداری مرکب
compound circuit مدار مرکب
parasyntetic مشتق و مرکب
girder تیر مرکب
compound converter تبدیل گر مرکب
girders تیر مرکب
compound curve انحناء مرکب
printer's ink مرکب چاپ
compounds ماده مرکب
compositive cideo ویدئوی مرکب
compositeness مرکب بودن
compounds اتصال مرکب
composite metal فلز مرکب
composite score نمره مرکب
composite steel فولاد مرکب
compositely بطور مرکب
hydrate جسم مرکب ابدار
inkblot لکه جوهر یا مرکب
disposition صورت بندی مرکب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com