English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
subliminal غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminally غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
Other Matches
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
reciprocal innervation تحریک عصبی تقابلی
liminal وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
aeroneurosis اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
neurogenic ایجاد کننده بافت عصبی
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
end in itself <idiom> مکان کافی برای راحت بودن
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
well-to-do <idiom> پول کافی برای امرار معاش کردن
on easy street <idiom> پول کافی برای زندگی راحت داشتن
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
make a living <idiom> پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
pillows صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
neuritis التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
demurrer ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
extrasensory ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
He bought them expensive presents, out of guilt. او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
nervation ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia درد عصبی مرض عصبی
Viewdata سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
transistors برای ایجاد تابع منط قی
nuptias non concubitus , sedconsensus , برای ایجاد علقه زوجیت
transistor برای ایجاد تابع منط قی
smudge ایجاد دود برای دفع حشرات
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
contact ion engine موتوری برای ایجاد تراست درفضا
smudges ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged ایجاد دود برای دفع حشرات
smudging ایجاد دود برای دفع حشرات
geometry and rendering مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
graphics که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
dry plasma etching روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
hike out خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
jumper سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
alphamosaic برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
jumpers سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
breakpoint حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
texture mapping 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
jus ex injuria non oritur تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
configure نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
stalking horse کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
yoicks علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
mkdir دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
shares روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
DR DOS سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
buffering استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
feep صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
precision استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ribbon تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
ribbons تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compacted مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
tristimulus values مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
images فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
compact مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compacts مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
tactile صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
graphics کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
check plot یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
ASF قالب ایجاد شده توسط مایکروسافت به صورت چند رسانهای برای کار روی اینترنت و استفاده در محصول NETSHOW
ATD دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
boilerplating قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
aliasing افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
Hayes Corporation تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
convention استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
XNS پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
cpu ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
original equipment manufacturer شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
v , series سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
least recently used algorithm الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
sufficient کافی
enow کافی
adequate کافی
adequate کافی
good [sufficient] <adj.> کافی
enough کافی
adequate <adj.> کافی
acceptable <adj.> کافی
satisfactory <adj.> کافی
sufficient <adj.> کافی
sufficing <adj.> کافی
skimps غیر کافی
sufficient condition شرط کافی
skimping غیر کافی
skimped غیر کافی
sufficient مقدار کافی
skimp غیر کافی
sufficiently <adv.> بقدر کافی
suffice کافی بودن
Nothing more, thanks. کافی است.
suffice کافی بودن
due care مراقبت کافی
adequately [sufficiently] <adv.> بقدر کافی
necessary and sufficient لازم و کافی
last [be enough] کافی بودن
sufficed کافی بودن
be sufficient کافی بودن
sufficient conditions شرایط کافی
suffices کافی بودن
be enough کافی بودن
be adequate کافی بودن
leisure وقت کافی
sufficing کافی بودن
scanty غیر کافی
plenty of rain باران کافی
inadequate غیر کافی
inextenso بطول کافی
scantiest غیر کافی
scantier غیر کافی
adequately بقدر کافی
run short <idiom> کافی نبودن
reach کافی بودن
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
incompetent غیر کافی ناشایسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com