Total search result: 86 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
phase of a sinusoidal quantity |
فاز کمیت سینوسی |
|
|
Search result with all words |
|
damped sinusoidal quantity |
کمیت سینوسی میرنده |
sinusoidal quantity |
کمیت سینوسی |
Other Matches |
|
measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
sinusoidal |
سینوسی |
sinuating |
حرکت سینوسی |
sinusoidal current |
جریان سینوسی |
sinusoidal signals |
علائم سینوسی |
sinusoidal wave |
موج سینوسی |
sine wave |
موج سینوسی |
sine function |
تابع سینوسی |
sine curve |
منحنی سینوسی |
non sinusoidal wave |
موج غیر سینوسی |
plane sinusoidal wave |
موج سینوسی صفحهای |
gyrus |
چین سینوسی مغز |
double amplitude peak value |
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی |
vibrators |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
vibrator |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
alternating current |
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است |
scalar |
کمیت |
quantum |
کمیت |
shagreen |
کمیت |
quantity |
کمیت |
quantities |
کمیت |
quant |
کمیت |
oscillating quantity |
کمیت نوسانی |
certificating of quantity |
گواهی کمیت |
physical quantity |
کمیت فیزیکی |
peridic quantity |
کمیت تناوبی |
quantity control |
کنترل کمیت |
quantifier |
کمیت سنج |
certificate of quantity |
گواهی کمیت |
pulsating quantity |
کمیت ضربانی |
batch quantity |
کمیت گروهی |
alternating quantity |
کمیت متناوب |
vector quantity |
کمیت برداری |
scalar quantity |
کمیت عددی |
scalar quantity |
کمیت نردهای |
scalar quantity |
کمیت اسکالر |
conserved quantity |
کمیت ثابت [فیزیک] |
conserved quantity |
کمیت پایسته [فیزیک] |
scalar quantity |
کمیت غیر برداری |
quantification |
کمیت پذیر کردن |
pseudoscalar quantity |
کمیت شبه عددی |
quantify |
کمیت را تعیین کردن |
quantifies |
کمیت را تعیین کردن |
quantified |
کمیت را تعیین کردن |
evaluating |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
evaluates |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
evaluated |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
evaluate |
محاسبه یک مقدار یا کمیت |
quantity surveyor |
ارزیاب کمیت مواد |
quantity surveyors |
ارزیاب کمیت مواد |
quantifying |
کمیت را تعیین کردن |
observable quantity |
کمیت مشاهده پذیر |
mean value of periodic quantity |
میانگین کمیت دورهای |
even |
کمیت یا عدد که ضریب دو است |
symmetrical alternating quantity |
کمیت متناوب متقارن نامتوازن |
telemetry |
اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت |
time constant of an exponential quantity |
ثابت زمانی یک کمیت نمایی |
measure |
روش محاسبه اندازه یا کمیت |
scalar quantity |
کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی] |
evaluation |
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت |
evaluations |
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت |
scalar |
کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی] |
quota |
کمیت تعیین شده توسط دولت |
quotas |
کمیت تعیین شده توسط دولت |
dimensionless quantity |
کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی] |
leveled |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
charge |
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر |
charges |
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر |
levels |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
levelled |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
level |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
sinuous weft |
نخ پود زیر [این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.] |
relocation |
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه |
stakhnovism |
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر |
instantaneous readout |
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان |
radiation shield |
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند |
the quantity of a vowel |
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت |
normalising |
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد |
normalize |
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد |
normalises |
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد |
normalised |
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد |
normalizes |
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد |
economic order quantity |
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش |