Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
spoiler	فاسد سازنده
Search result with all words
spoilsman	تباه کننده فاسد سازنده
Other Matches
to be corrupt to the bones <idiom>	تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
pertubative	اشفته سازنده مضطرب سازنده
spoils	فاسد کردن فاسد شدن
spoil	فاسد کردن فاسد شدن
spoiling	فاسد کردن فاسد شدن
spoiled	فاسد کردن فاسد شدن
fomative	سازنده
concoctor	سازنده
makers	سازنده
maker	سازنده
manufacturer	سازنده
fabricant	سازنده
fabricator	سازنده
constructive	سازنده
compositor	سازنده
compositors	سازنده
instrumentalist	سازنده
builder	سازنده
components	سازنده
constituents	سازنده
component	سازنده
constituent	سازنده
producers	سازنده
manufacturers	سازنده
builders	سازنده
constructor	سازنده
instrumentalists	سازنده
wright	سازنده
producer	سازنده
incorporator	یکی سازنده
interceptive	جدا سازنده
inveigler	گمراه سازنده
irradiative	روشن سازنده
lubricates	روان سازنده
melodist	سازنده ملودی
presentive	مجسم سازنده
manufacturers' agent	نماینده سازنده
manufacturer's agent	نماینده سازنده
manifestative	اشکار سازنده
lutist	سازنده عود
procreator	موجد سازنده
lubricate	روان سازنده
lubricated	روان سازنده
lubricating	روان سازنده
film developer	سازنده فیلم
computer manufacturer	سازنده کامپیوتر
builder	موسس سازنده
assurer	مطمئن سازنده
builders	موسس سازنده
ingredient	عنصر سازنده
ingredients	عنصر سازنده
assuror	مطمئن سازنده
alterative	دگرگون سازنده
deific	خدا سازنده
depletive	تهی سازنده
dispossessor	بی بهره سازنده
fabricator	سازنده وسایل
coordinative	متناسب سازنده
lubricant	روان سازنده
lubricants	روان سازنده
enslaver	بنده سازنده
elucidatory	روشن سازنده
distractive	پریشان سازنده
dissipative	پراکنده سازنده
restrictive	محدود سازنده
factors	سازنده فاکتور
components	جزء سازنده
separative	جدا سازنده
sonneteer	سازنده غزل
composers	سازنده مصنف
composer	سازنده مصنف
subjugator	مطیع سازنده
supersessive	لغو سازنده
suppressive	موقوف سازنده
factor	سازنده فاکتور
suppressor	موقوف سازنده
qualifiers	ملایم سازنده
qualifier	ملایم سازنده
vitiator	تباه سازنده
renovator	باز نو سازنده
refrigrative	خنک سازنده
qualificatory	محدود سازنده
component	جزء سازنده
procreation	سازنده زایش
purificative	پا سازنده تطهیری
refrigerative	خنک سازنده
vicious	فاسد
corrupting	فاسد
spoilt	فاسد
sedition	فاسد
rammish	فاسد
corrupted	فاسد
sinister	فاسد
reprobate	فاسد
rotten	فاسد
reprobates	فاسد
untoward	فاسد
immoral	فاسد
corrupt	فاسد
corrupts	فاسد
gamey	فاسد
gamy	فاسد
roue	فاسد
peccant	فاسد
reprobatory	فاسد
peat	زن فاسد
defective	فاسد
abandoned	فاسد
reechy	فاسد
rantipole	فاسد
dissolute	فاسد
depraved	فاسد
putrid	فاسد
irregular	فاسد
villainous	فاسد
perverse	فاسد
elucidative	تفسیری روشن سازنده
boiler maker	سازنده دیگ بخار
wright	کارگر سازنده نجار
boilermaker	سازنده دیگ بخار
purificatory	پاک سازنده تطهیری
paper stainer	سازنده کاغذهای دیواری
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
mitigatory	سبک سازنده مخفف
metrist	سازنده نظم وشعر
manufacturer's software	نرم افزار سازنده
reflectional	بازتابنده منعکس سازنده
loathful	دافع بیرغبت سازنده
indican	ماده سازنده نیل
ideologue	سازنده ایده ئولوژی
procurer	فراهم سازنده جاکش
diallist	سازنده ساعت افتابی
toyer	سازنده اسباب بازی
ceramist	سازنده فروف سفالین
ceramicist	سازنده فروف سفالین
producer advertising	تبلیغ توسط سازنده
manufacturers	تولید کننده سازنده
manufacturer	تولید کننده سازنده
formative	ترکیب کننده سازنده
composition	نسبت اجزاء سازنده
composition	نسبت اجزای سازنده
compositions	نسبت اجزاء سازنده
compositions	نسبت اجزای سازنده
reflective	بازتابنده منعکس سازنده
foxed	فاسد شده
fox wood	چوب فاسد
to be spoiled	فاسد کردن
eroding	فاسد شدن
spoil	فاسد کردن
erodes	فاسد شدن
eroded	فاسد شدن
incorruptness	فاسد نشدگی
invalid sale	بیع فاسد
high	اندکی فاسد
rotter	ادم فاسد
corrosive	فاسد کننده
heretics	فاسد العقیده
viciously	بطور فاسد
heretic	فاسد العقیده
rotters	ادم فاسد
corrupts	فاسد کردن
corrupting	فاسد کردن
indecomposable	فاسد نشدنی
erode	فاسد شدن
invalid	نامعتبر فاسد
spoils	فاسد کردن
ruin	فاسد کردن
vitiate	فاسد کردن
vitiating	فاسد شدن
vitiating	فاسد کردن
vitiate	فاسد شدن
vitiated	فاسد کردن
vitiates	فاسد شدن
vitiates	فاسد کردن
ruining	فاسد کردن
spoiling	فاسد کردن
ruins	فاسد کردن
invalid contract	عقد فاسد
invalids	نامعتبر فاسد
disintegrating	فاسد شدن
disintegrates	فاسد شدن
rankly	بطور فاسد
corrupted	فاسد کردن
disintegrate	فاسد شدن
love alce	ادم فاسد
spoiled	فاسد کردن
vitiated	فاسد شدن
vilest	فاسد بداخلاق
perishable	فاسد شدنی
highs	اندکی فاسد
incorruptible	فاسد نشدنی
rake	بد اخلاق فاسد
rakes	بد اخلاق فاسد
raking	بد اخلاق فاسد
highest	اندکی فاسد
putrefactive	فاسد کننده
cankery	فاسد کننده
viler	فاسد بداخلاق
vile	فاسد بداخلاق
addle	گندیده فاسد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com