Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
Other Matches
anode band detector
اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
anodic
اندی
anodizing
اندی کردن
anodic protection
حفافت اندی
positive glow
شعله اندی
anodic coating
روکش اندی
ten kilometres and more
ده کیلومتر و اندی
anodic treatment
اکسیداسیون اندی
anodic coating
پوشش اندی
anode rays
پرتو اندی
anode band detection
یکسوسازی اندی
anode voltage
ولتاژ اندی
anode glow
شعله اندی
plate voltage
ولتاژ اندی
high anode load resistance
مقاومت اندی بزرگ
peak inverse anode voltage
اوج ولتاژ اندی معکوس
peak forward anode voltage
اوج فشار اندی مستقیم
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
marginal
بحرانی
critical limit
حد بحرانی
acute
بحرانی
critical
بحرانی
decretory
بحرانی
decretive
بحرانی
climacteric
بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
critical pressure
فشار بحرانی
cretical flow
جریان بحرانی
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical region
ناحیه بحرانی
critical pollution
الودگی بحرانی
nicks
موقع بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical period
دوره بحرانی
critical altitude
ارتفاع بحرانی
nick
موقع بحرانی
critical path
مسیر بحرانی
nicked
موقع بحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
nicking
موقع بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
exigent
فشاراور بحرانی
critical coupling
تزویج بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
critical flow
جریان بحرانی
critical depth
عمق بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical temperature
دمای بحرانی
critical valve
مقدار بحرانی
critical damping
میرائی بحرانی
critical
حیاتی بحرانی
razor edge
موقعیت بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
critical speed
سرعت بحرانی
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
juncture
موقع بحرانی
critical damping
خفیدگی بحرانی
acritical
غیر بحرانی
critical value
ارزش بحرانی
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
flood stage
تراز بحرانی طغیان
critically
بطور بحرانی یا وخیم
cpm
روش مسیر بحرانی
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critcal fore pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical date
مدت زمان بحرانی
critical path method
روش مسیر بحرانی
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
epitasis
دوره بحرانی وشدت مرض
to recover from something
ترمیم شدن
[مثال از بحرانی]
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
to recover from something
جبران کردن
[مثال از بحرانی]
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something
به حالت اول درآمدن
[مثال از بحرانی]
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner
<idiom>
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
equidistant
هم فاصله
interregnum
فاصله
spacing
فاصله
interregna
فاصله
interregnums
فاصله
gaps
فاصله
blank character
فاصله
gap
فاصله
space
فاصله
distances
فاصله
intermittence
فاصله
intermezzo
فاصله
distance
فاصله
spaces
جا فاصله
space
جا فاصله
per saltum
بی فاصله
blankest
فاصله
blank
فاصله
single space
تک فاصله تو هم
clearance
فاصله
space bar
فاصله زن
head space
فاصله سر
ranged
فاصله
diastema
فاصله
interval
فاصله
unremittingly
بی فاصله
hiatus
فاصله
en dash
خط فاصله ان
discontinuance
فاصله
spaces
فاصله
em dash
خط فاصله ام
ranges
فاصله
tele
فاصله
range
فاصله
lengths
فاصله
length
فاصله
shim
فاصله پرکن
shouting distance
فاصله صدا رس
vertical interval
فاصله عمودی
unspaced practice
تمرین بی فاصله
sight distance
فاصله دید
unit distance
با فاصله واحد
white space
فاصله سفید
respite _
فاصله استراحت
space condition
شرط فاصله
safe distance
فاصله بی خطر
signal distance
فاصله علامتی
tritone
فاصله سه گام
stadimeter
فاصله یاب
spacing bias
پیشقدر فاصله
space condition
حالت فاصله
telemeter
فاصله سنج
terraces spacing
فاصله تراسها
time interval
فاصله زمانی
tooth gap
فاصله دندانه
lapse
فاصله زمانی
tritone
فاصله سه اهنگ
space bar
فاصله گذار
track pitch
فاصله شیار
soft carriage return
خط فاصله خالی
social distance
فاصله اجتماعی
subinterval
فاصله فرعی
dead rise
فاصله مرده
frequency distance
فاصله فرکانس
frequency spacing
فاصله فرکانس
hard space
فاصله واصل
haul distance
فاصله حمل
head space
فاصله سر تیربار
ignition gap
فاصله جرقه
focal length
فاصله کانونی
gulf
فاصله زدوری
deflationary gap
فاصله تنزلی
diatessaron
فاصله یک چهارم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com