Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
relaxation time
فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
Other Matches
counterweight
حالت تعادل وزنه تعادل
counterweights
حالت تعادل وزنه تعادل
lapse
فاصله زمانی
interval
فاصله زمانی
lapsing
فاصله زمانی
time interval
فاصله زمانی
lapses
فاصله زمانی
time lags
فاصله زمانی
time lag
فاصله زمانی
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
time lags
فاصله زمانی مرده
time lag
فاصله زمانی مرده
counterpoise
حالت تعادل
state of equilibrium
حالت تعادل
equilibrium state
حالت تعادل
balanced state
حالت تعادل
isopiestic
حالت تعادل فشار
equipoise
به حالت تعادل دراوردن
equilibrium price
قیمت در حالت توازن و تعادل
keying interval
فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
flash to bang time
فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
train headway
فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
lunitidal interval
فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
space condition
حالت فاصله
easily
بردن با فاصله زیاد
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
sense
زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
sensed
زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
senses
زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
recovery
زمانی که وسیله RAMاز حالت خواندن به نوشتن می رود
recoveries
زمانی که وسیله RAMاز حالت خواندن به نوشتن می رود
zero condition
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
frequency
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequencies
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
handing
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
de militarization
ازبین بردن حالت نظامی
bombs
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
lap turn
زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
self poise
تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
touchdowns
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdown
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
installations
برقراری
installation
برقراری
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
induction
برقراری القاء
inductions
برقراری القاء
establishments
بنا برقراری
establishment
بنا برقراری
enaction
برقراری تاسیس
log in
برقراری ارتباط
logging in
برقراری ارتباط
log on
برقراری ارتباط
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
communication security
برقراری تامین مخابراتی
self protection
برقراری تامین از خود
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
logging-on
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
pull up
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
derangement
اشفتگی
disturbance
اشفتگی
garboil
اشفتگی
disorderliness
اشفتگی
perturbation
اشفتگی
perturation
اشفتگی
nonplus
اشفتگی
agitation
اشفتگی
disturbances
اشفتگی
perturbations
اشفتگی
inquietude
اشفتگی
deranyement
اشفتگی
turbulance
اشفتگی
turmoil
اشفتگی
turbulence
اشفتگی
consternation
اشفتگی
strewment
اشفتگی
wilderment
اشفتگی
tanglement
اشفتگی
hullabaloo
اشفتگی
chaos
اشفتگی
hullabaloos
اشفتگی
katzenjammer
اشفتگی
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
disorder
بی ترتیبی اشفتگی
perlexedly
درحال اشفتگی
disquietude
بی قراری اشفتگی
turbulence
اشفتگی اغتشاش
delirium
روان اشفتگی
disorders
بی ترتیبی اشفتگی
unrest
اشفتگی اضطراب
backward effect
اثر اشفتگی
stickle
سراشیب اشفتگی
mental derangement
اشفتگی روانی
tumbled
چرخش اشفتگی
rummages
اغتشاش اشفتگی
kettle of fish
اشفتگی اختلال
tumbles
چرخش اشفتگی
tumble
چرخش اشفتگی
turbulency
اشفتگی اغتشاش
optical turbulence
اشفتگی اپتیکی
over anxiety
اشفتگی اضطراب
rummaging
اغتشاش اشفتگی
rummaged
اغتشاش اشفتگی
topsy turvydom
اغتشاش اشفتگی
rummage
اغتشاش اشفتگی
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
anarchical
مربوط به اشفتگی اوضاع
agitation
مخلوط کردن اشفتگی
delirium tremens
روان اشفتگی الکلی
flustration
اشفتگی دست پاچگی
delirium verborum
روان اشفتگی پرگویی
sudden ionospheric disturbance
اشفتگی ناگهانی یونوسفر
brainstorms
اشفتگی فکری موقتی
flutteringly
درحال اشفتگی مضطربانه
anarchic
مربوط به اشفتگی اوضاع
brainstorm
اشفتگی فکری موقتی
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
logs
برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
back wardation
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
log
برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
traumatic delirium
روان اشفتگی اسیب زاد
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
upset _
واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
buffets
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
paranomia
اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
conditional
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
uberrima fides
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
equipollence
تعادل
equivalency
تعادل
equality
تعادل
equipoise
تعادل
balance
تعادل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com