Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
center distance
فاصله مرکزی
Search result with all words
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
Other Matches
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
central
مرکزی
centre pocket
مرکزی
core
مرکزی
cores
مرکزی
centrical
مرکزی
central pumping station
مرکزی
centerline
خط مرکزی
cl
خط مرکزی
focal
مرکزی
focal line
خط مرکزی
axial
مرکزی
subcentral
زیر مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
centrically
بطور مرکزی
state government
دولت مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
centralism
مرکزی نگری
centripetal
جانب مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
central site
سایت مرکزی
central load
بار مرکزی
spherical angle
زاویه مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
centre game
بازی مرکزی
central head
فشار مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
nucleus
لب هسته مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
three center bonding
پیوند سه مرکزی
center
گروه مرکزی
mainframes
پردازنده مرکزی
holding company
شرکت مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
mainframe
پردازنده مرکزی
eccentricities
برون مرکزی
center base
میدان مرکزی
concourse
تالار مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
centralized plan
پلان مرکزی
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
head office
دفتر مرکزی
head office
اداره مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
three centred curve
منحنی سه مرکزی
central city
شهر مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
directrix
خط تیر مرکزی
centralist
مرکزی نگر
central bank
بانک مرکزی
centrum
جسم مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
centralists
مرکزی نگر
post office
اداره مرکزی پست
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
geocentric
دوران زمین مرکزی
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
golds
دایره مرکزی هدف
post offices
اداره مرکزی پست
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
gold
دایره مرکزی هدف
multicenter binding
پیوند چند مرکزی
cores
هسته مرکزی مفتول
centers
وسط ونقطه مرکزی
conurbations
شهر مهم مرکزی
conurbation
شهر مهم مرکزی
centered
وسط ونقطه مرکزی
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
centre
وسط ونقطه مرکزی
centred
وسط ونقطه مرکزی
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
downtown
قسمت مرکزی شهر
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
heartland
منطقه مرکزی وحیاتی
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
heartlands
منطقه مرکزی وحیاتی
core
هسته مرکزی مفتول
precentral gyrus
شکنج پیش مرکزی
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central planning
برنامه ریزی مرکزی
center of gravity axis
محور ثقل مرکزی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
inner city
بخش مرکزی شهر
axis of the bore
محور مرکزی لوله
statolatry
حمایت ازقدرت مرکزی
the middlands
استانهای مرکزی انگلستان
inner cities
بخش مرکزی شهر
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
rimland
حومه ناحیه مرکزی
scandinavian defence
دفاع متقابل مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
center
وسط ونقطه مرکزی
naves
تالار مرکزی صحن
GHQ
مخفف ستاد مرکزی
vertical center line illusion
خطای خط قائم مرکزی
nave
تالار مرکزی صحن
cento
سازمان پیمان مرکزی
high asia
قسمت بلند و مرکزی امریکا
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
Ivory Coast
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
umbilical
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
radian
زاویه مرکزی قوس دایره
pecan
درخت گردوی امریکای مرکزی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
keels
ستون عرضی مرکزی ناو
keel
ستون عرضی مرکزی ناو
osset
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
directrix
خط مرکزی منطقه اتش توپ
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
geocentric
دارای مرکزی در زمین زمینی
geothermal
وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermic
وابسته به حرارت مرکزی زمین
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
pecans
درخت گردوی امریکای مرکزی
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
danish gambit
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
cpu
Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
centers
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
slovak
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
centred
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
centered
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
objecting
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
multistation access unit
buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
collection
ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collections
ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
logs
بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
integrated
محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
peripheral
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
microprocessor
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
microprocessors
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
log
بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
length
فاصله
lengths
فاصله
equidistant
هم فاصله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com